2025 August 10 - يکشنبه 19 مرداد 1404
فخر رازی و عصمت اولی الامر
کد مطلب: ١٣١٦٦ تاریخ انتشار: ٢٤ فروردين ١٤٠٤ - ١٧:٠٦ تعداد بازدید: 118
دروس خارج » فقه الحکومه
فخر رازی و عصمت اولی الامر

(جلسه پنجاه و یکم 16 10  1403)

 
 

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم

 (جلسه پنجاه و یکم 16 10  1403)

موضوع:  فخر رازی و عصمت اولی الامر

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

ملاحظه بفرمایید در کتاب اعتقادات شیخ صدوق صفحه 107 این مطلبی در مورد عدم سب و لعن آمده ایشان این مطلب را در کتاب اعتقادی آورده در حقیقت از نظر شیخ صدوق روایت قنطره های علم رجال را پشت سر گذاشته است.

«وَ قِيلَ لِلصَّادِقِ- عَلَيْهِ السَّلَامُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَى فِي الْمَسْجِدِ رَجُلًا يُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِكُمْ وَ يُسَمِّيهِمْ. فَقَالَ: مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- يَعْرِضُ بِنَا و قال اللّه تعالى: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ»

اعتقادات الإماميه ( للصدوق)؛ نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏ (وفات مؤلف: 381 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: كنگره شيخ مفيد، مكان چاپ: ايران؛ قم‏، سال چاپ: 1414 ق‏، ص107(39 باب الاعتقاد في التقيّة)

شیخ مفید در تصحیح اعتقادات در صفحه 158 به شیخ صدوق اعتراض کرده می گوید شما که می گویید لب فرو بندیم هیچ حرفی نزنیم درست نیست بلکه محاجه باید کرد، انتقاد باید کرد، مناظره باید کرد البته کسانی که صلاحیت برای مناظره دارند آن ها باید وارد بشوند ولی این که به طور کلی لب ببندیم و نسبت به این مسائل حرفی نزنیم صحیح نیست.

لذا باید دقت کنیم هم در فضای مجازی و هم در فضای حقیقی بحث هایی که جز ایجاد تنش و عداوت بین شیعه و سنی هیچ فایده ای ندارد را دامن نزنیم. الان در کشور شاید هزاران نفر داریم که زن سنی است همسرش شیعه است. یا بر عکس است. یا چهار تا بچه دارند دو تای آنها شیعه و دو تا سنی هستند. دارند زندگی مسالمت آمیز می کنند.

سیره ائمه (علیهم السلام) نقد، مجادله، جدل، مناظره و افشاگری بوده ولی فحاشی نبوده است. معاویه از دشمنان سرسخت  امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است. حضرت امیر در نهج البلاغه می فرماید:

«إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِين‏»

دوست ندارم به معاویه فحش بدهید!

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص323، خطبه 206

به جای فحش افشاگری کنید. عمل های خلاف شرع و خلاف قرآن و سنت او را برای مردم بیان کنید. اگر این روش برای ما باشد قطعا موفق هستیم و گرنه هیچ فایده ای ندارد همین فحش ها باعث می شود آن ها هم بیایند به مقدسات ما توهین و جسارت کنند و هیچ ابایی هم

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ بحث در مورد سخنان احمد الکاتب است وی می گوید امیر المؤمنین (سلام الله علیه) قائل به عصمت خود نیست!
خیلی جالب است بنده با بعضی از علمای زاهدان چند سال است ارتباط پیامکی دارم البته آن ها بنده را نمی شناسد به عنوان یک فرد ناشناس با آن ها در ارتباط هستم.

یکی دو روز قبل یکی از آن ها پیامک داده که ائمه ادعای عصمت نداشتند ائمه علم غیب نداشتند. یک سری بحث های را مطرح کرده است به ایشان پاسخ دادم باعث تأسف است که شما این قدر در فقر علمی به سر می برید. این شخص آدم عالم و ملایی است برای خودش ادعا هم دارد.

به ایشان گفتم در قم برای مناظره تشریف بیاورید گفت من سواد مناظره ندارم آقای قزوینی در شبکه ولی عصر است ایشان عالم است نمی توانم بیایم با آیت الله قزوینی مناظره کنم.

همچنین می گفت: " ... خود اهل بیت اعتقاد به امامت و عصمت خودشان نداشتند ... اعتقاد به امام زمان که فرزند امام عسکری است و متولد شده و غیب شده اند و جهان را مدیریت می کند نداشتند. ائمه اسم فرزندان شان را ابابکر، عمر، عثمان و عایشه می گذاشتند. اسم تنها دختر امام رضا عایشه بود؛ حتی شیخ کلینی در مورد ازدواج عمر با دختر علی و زهرا (سلام الله علیها) یک باب دارد"

البته این دروغ است. بحث دختر حضرت زهرا نیست بحث بنت علی است. ام کلثوم در حقیقت دختر ابابکر از اسماء بنت عمیس است بعد از فوت ابابکر حضرت امیر با اسماء ازدواج کرد ام کلثوم در خانه حضرت زهرا بزرگ شد نووی و دیگران این مطلب را دارند می گویند.

نووی به صراحت دارد ام کلثوم که همسر عمر بود دختر ابوبکر است نه دختر حضرت زهرا ولی عرب دختری که در خانه مرد دیگر بزرگ می شود دختر خوانده را دختر می گویند.

"با هرازان دلیل ثابت می شود که عمل تان ربطی به اهل بیت ندارد و آقای مداح دو آتشه حتی به فرمایشات مقام معظم رهبری هم توجه نکرده است"

این بحث فعلا در میان خواص اهل سنت هم است ایشان یک عالم است برای خودش ادعایی دارد و خودش را تقریبا مفتی در منطقه می داند و خیلی هم طرفدار دارد.

همچنین می گفت: "روایات مهدی درست! ولی یک روایت بیاور که مهدی پسر حسن عسکری است!"

بنده هم بلافاصله ده – دوازده تا روایت برای او فرستادم که حضرت مهدی فرزند امام حسن عسکری است. ساکت شد دیگر حرفی نزد. به ایشان گفتم آیت الله العظمی صافی پنج هزار روایت در کتاب منتخب الاثر خودش در رابطه با حضرت مهدی (ارواحنا فداه) آورده است. در مورد ولادت حضرت مهدی، در مورد غیبت حضرت مهدی و ظهور حضرت در تمام این موارد روایت آورده اند. ولی متأسفانه شما (اهل سنت) دقت ندارید.

 همان طور که قبلا عرض کردم هرکس در حد توان خودش باید فعالیت کند. امروز فضای مجازی در ضمن این که یک تهدید است فرصت خوبی هم هست این بنده خدا با قاطعیت می گوید یک روایت بیاور که حضرت مهدی فرزند امام عسکری باشد. این عقیده مسلم ایشان است؛ یعنی احساس می کند ما هیچ روایتی در این زمینه نداریم.

به قدری به این ها گفته اند شیعه یک روایت ندارد که حضرت مهدی فرزند امام عسکری است. نمی دانم اصلا از این فقر علمی شدیدتر می شود تصور کرد!

یکی از نشانه های حقانیت شیعه این است که غالب علمای شیعه در خانه خود کتاب هایی از اهل سنت را دارند ولی از آن طرف بنده ندیدم یک عالم سنی که حداقل کتب اربعه شیعه در خانه اش باشد. نمی گوییم کتاب بحار الانوار، وسائل و مستدرک را داشته باشند حداقل کتاب کافی در خانه اش باشد این را بنده ندیدم و کمتر کسی هم به اندازه من با اهل سنت ارتباط و رفت و آمد دارد. از روی آگاهی دارم می گویم.

علمای اهل سنت از زاهدان می آیند یک هفته منزل ما می مانند. با این ها به این شکلی هستیم ولی وقتی به این ها می گوییم کتب اربعه شیعه را نام ببرید پاسخ می دهد مگر شیعه کتب اربعه هم دارد؟! این ها را در داخل چهار دیواری قرار داده اند اجازه نمی دهند که از این چهار دیواری بیرون بیایند.

اگر ما بتوانیم امروز در فضای مجازی یا در فضای حقیقی حداقل بخشی از عقاید شیعه را برای این ها بیان کنیم، فحش ندهیم توهین نکنیم با استدلال بگوییم عقیده شیعه این است و این هم روایات ما است کار درست انجام دادیم.

بعضی هایشان می گویند در این مورد مطلب در کتاب های ما نیست. ما تضمین نداریم که عقیده شیعه در کتب اهل سنت باشد. یا وقتی روایت می آوریم می گویند از دیدگاه ما روایت صحیح نیست. رجال شما به درد ما نمی خورد همان طور که رجال ما به درد شما نمی خورد.

شما یک روایت از صحیح بخاری بیاورید ما بگوییم این روایت از نظر و منهج رجالی شیعه ضعیف است. ابن حزم اندلسی عبارت جالبی دارد می گوید:

« لا معنى لاحتجاجنا عليهم برواياتنا فهم لا يصدّقونا ولا معنى لاحتجاجهم علينا برواياتهم فنحن لا نصدّقها»

الفصل في الملل والأهواء والنحل؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الطاهري أبو محمد الوفاة: 548، دار النشر: مكتبة الخانجي – القاهرة، ج4، ص78

معنا ندارد که از کتاب های خودمان علیه شیعه احتجاج کنیم آن ها کتاب های ما را قبول ندارند معنا هم ندارد شیعه با کتب خود علیه ما احتجاج کند ما آن ها را قبول نداریم. اگر ما بخواهیم برای حقانیت خودمان از کتب اهل سنت استفاده کنیم باید با منهج رجالی و حدیثی آن ها احتجاج کنیم و اگر آن ها هم بخواهند علیه ما احتجاح کنتد کتاب های آن ها به درد ما نمی خورد باید از کتاب های ما با منهج علمی و رجالی ما احتجاح کند. این یک قاعده کلی است.

ما در این مسائل کوتاه آمدیم و فردای قیامت نمی دانیم چه جوابی خواهیم داد.

پرسش:

استاد ببخشید! قسمت دوم صحبت این بنده خدا... برای خود ما ثابت شده که امام رضا (سلام الله علیه) غیر از امام جواد فرزند دختر به نام عایشه داشته است.

پاسخ:

بله. آن زمان این اسامی، اسامی رایج بود، الان این اسامی یک مقدار برای شیعه مستهجن شده است. الان اگر یک شیعه اسم دخترش را عایشه بگذارد در مدرسه برود همه تعجب می کنند. فامیل هایش با او قطع رابطه می کنند ولی در آن زمان این طور نبود.

از زمان حضرت علی آوردیم نزدیک بیست و پنج نفر از صحابه اسم شان عمر بود. نزدیک پانزده، شانزده نفر اسم شان عثمان بود، و چند نفر لقب شان ابوبکر بوده است. غیر از ابوبکر، عمر و عثمان خلفای ثلاثه. این اسامی، اسامی رایج در آن زمان بوده است. عایشه اسم رایج در آن زمان بوده است.

این ها وقتی می گویند به خاطر محبت به عمر اسم بچه اش را عمر گذاشته این درست نیست البته آن هم عمر نیست عمرو است. اگر هم گذاشته باشد آیا خود حضرت علی فرموده است من به خاطر محبت به عمر اسم بچه ام را عمر گذاشته ام؟ یا آیا خود عمر ادعا کرده که حضرت علی اسم بچه اش را به خاطر محبت من، عمر گذاشت؟! راه اثباتش این است!

یا حداقل یکی از صحابه بگوید امیر المؤمنین اسم فرزندش را به خاطر علاقه اش به عمر، عمر گذاشت این ها همین طور تیر به تاریکی دارند می اندازند و البته نحوه اطلاع رسانی  و پاسخ ما هم خیلی ضعیف است.

پرسش:

خلفاء هم اسم فرزندان شان اسم حسنین، علی و محمد نگذاشتند.

پاسخ:

بله.

چه خوش بی که مهربانی از دو سر بی * که یک سر مهربانی درد سر بی

اگر امیر المؤمنین(سلام الله علیه) ابابکر و عمر را دوست داشت اسم فرزندانش را ابوبکر و عمر گذاشت چرا این ابوبکر و عمر اسم فرزندان شان را علی، حسن و حسین نگذاشتند؟! پس آن ها با امیر المؤمنین، امام حسن و امام حسین عداوت داشتند؟!

در میان فرزندان این سه خلیفه نه حسن، نه حسین و نه علی وجود ندارد. بعضی از ما حرف زدن بلد نیستیم بعضی از ما تند هستیم حرف درست هم می زنیم چهار تا حرف نامناسب و فحش قاطی می کنیم طرف مقابل به جای این که از ما حرف شنوی داشته باشد موضع گیری

در هر صورت...

در رابطه با عصمت باید خیلی بیشتر سرمایه گذاری کنیم و بیشتر کار بشود. در فضای مجازی به هر اندازه ای که می توانیم باید کار کنیم. اگر کوتاه بیاییم پیش خدای عالم مسئول هستیم و فردای قیامت پاسخی نداریم.

روایات متعددی اول از نهج البلاغه آوردیم سیزده تا از خطبه های نهج البلاغه که حضرت امیر عصمت خودشان و اهل بیت را اثبات می کنند. همچنین روایات متعددی از نبی مکرم آوردیم:

«إِنِّي وَ أَهْلَ بَيْتِي مُطَهَّرُون‏»

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص230

«إَنَّهُمْ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ»

كتاب سليم بن قيس؛ نویسنده: هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد؛ ناشر: الهادى‏؛ ج‏2، ص 678

«فَإِنَّهُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ»

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص57

«أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ»

كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏2، ص 280

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج1، ص64

حاکم حسکانی در اول کتابش می گوید من در این کتاب جز روایات صحیح نیاوردم یعنی اعتراف می کند به صحت تمام آن چه که در کتابش است. در آن جا از امیر المؤمنین نقل می کند:

«مَا ضَلَلْتُ وَ لَا ضُلَّ بِي وَ مَا نَسِيتُ وَ مَا عُهِدَ إِلَيَّ وَ إِنِّي لَعَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي بَيَّنَهَا لِنَبِيِّه‏»

همان راه مستقیمی که نبی مکرم برای من معین کرد دقیقاً در آن مسیر و بیّنه هستم

«وَ إِنِّي لَعَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطاً.»

من در مسیر روشنی هستم که از میان فتنه ها آن راه روشن را انتخاب کردم.

شواهد التنزيل لقواعد التفضيل؛ تأليف: الحافظ الكبير عبيد الله بن أحمد المعروف بالحاكم الحسكاني؛ الحذاء الحنفي النيسابوري، تحقيق وتعليق: الشيخ محمد باقر المحمودي؛ مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامي مجمع أحياء الثقافة الاسلامية، 1411 ه‍ - 1990م، ج1، ص364

در حقیقت تعبیر «أَلْقُطُهُ لَقْطاً.» در نهج البلاغه خطبه 97 هم دارد:

«وَ إِنِّي لَعَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ‏ لَقْطاً»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ‏ص 142

مسئله آیه تطهیر آیه قرآنی است. خیلی واضح و روشن است

(إِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)

خداوند فقط می خواهد پليدی و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.

سوره مائده (33): آیه 33

واضح و روشن است مراد از (یرِیدُ) با کلمه (إِنَّمَا) اراده، اراده تکوین است نه اراده تشریع که در آیه 6 سوره مائده است. در رابطه با بحث آیه تطهیر حرف زیاد است می ترسم وارد شویم به این زودی نتوانیم جمع کنیم.

در رابطه با آیه شریفه سوره بقره:

(وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)

(به خاطر آوريد) هنگامی که خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده اين آزمايش ها بر آمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پيشوای مردم قرار دادم! ابراهيم عرض کرد: از دودمان من (نيز امامانی قرار بده!) خداوند فرمود: پيمان من، به ستمکاران نمی ‌رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)».

سوره بقره (2): آیه 124

در این جا فخر رازی تعبیر جالبی دارد.

«(إِنّى جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا) يدل على أنه عليه السلام كان معصوماً عن جميع الذنوب لأن الإمام هو الذي يؤتم به ويقتدى، فلو صدرت المعصية منه لوجب علينا الاقتداء به في ذلك، فيلزم أن يجب علينا فعل المعصية وذلك محال لأن كونه معصية عبارة عن كونه ممنوعاً من فعله وكونه واجباً عبارة عن كونه ممنوعاً من تركه والجميع محال»

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى، ج4، ص37

امام باید از همه گناهان معصوم باشد امامی که باید امام مردم باشد و مردم به او اقتدا کنند اگر معصیتی از او صادر شد واجب است که به او اقتداء کنیم. (اقتدای به امام واجب است) اقتدای به کارهای خوبش سر جای خودش، اقتدای به گناهش هم قرآن می گوید واجب است پس ما با اقتدای به کار گناه امام معصیت انجام دادیم «و ذلک محالٌ» چرا؟ خدا از طرفی گفته گناه نکن از طرفی هم گفته از امام تبعیت کن امام هم گناه کرد! می خواهم از امام در گناه تبعیت کنم در این جا اجتماع نقیضین پیش می آید. یک جا خدا می گوید گناه نکن یک جا می گوید گناه کن! امکان پذیر نیست.

«وكونه واجباً عبارة عن كونه ممنوعاً من تركه والجميع محال»؛ یعنی این که خدای عالم هم امر کند گناه نکن هم امر کند به امام در گناه تبعیت کن (اقتدا کن) در حقیقت به هیچ وجه امکان پذیر نیست!

پرسش:

نسبت به دیدگاه اهل سنت که می گویند تبعیت از حاکم واجب است فقط از او اطاعت کند این مخالف آن نیست؟

پاسخ:

مخالف کل عقیده اهل سنت است.

 در صحیح مسلم است

«...قلت يا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا كنا بِشَرٍّ فَجَاءَ الله بِخَيْرٍ فَنَحْنُ فيه فَهَلْ من وَرَاءِ هذا الْخَيْرِ شَرٌّ قال نعم قلت هل وَرَاءَ ذلك الشَّرِّ خَيْرٌ قال نعم قلت فَهَلْ وَرَاءَ ذلك الْخَيْرِ شَرٌّ قال نعم قلت كَيْفَ قال يَكُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ لَا يَهْتَدُونَ بِهُدَايَ ولا يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِي وَسَيَقُومُ فِيهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ في جُثْمَانِ إِنْسٍ قال قلت كَيْفَ أَصْنَعُ يا رَسُولَ اللَّهِ إن أَدْرَكْتُ ذلك قال تَسْمَعُ وَتُطِيعُ لِلْأَمِيرِ وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ وَأُخِذَ مَالُكَ فَاسْمَعْ وَأَطِعْ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1476، ح1847

حذیفه سوال می کند یا رسول الله! شما خیراتی برای ما آوردید یا بعد از این خیر، شری هم گرفتار می شویم؟ فرمود بله گفت چگونه؟ فرمود: «يَكُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ لَا يَهْتَدُونَ بِهُدَايَ‏»، از این واضح تر نمی شود گفت: «ولا يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِي وَسَيَقُومُ فِيهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ في جُثْمَانِ إِنْسٍ» تا این جایش خیلی مهم نیست مهمش این جا است گفتم: «كَيْفَ أَصْنَعُ يا رَسُولَ اللَّهِ إن أَدْرَكْتُ ذلك» فرمود: تَسْمَعُ وَتُطِيعُ لِلْأَمِيرِ وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ وَأُخِذَ مَالُكَ فَاسْمَعْ وَأَطِعْ» این نص صریح کتاب صحیح مسلم است.

طبق این روایت مسلم الان در آمریکا مسلمان ها تابع ترامپ هستند! بعد از این هر دستوری ایشان بدهد طبق این مجبور هستند اطاعت کنند! در اردن به همین شکل، در عربستان و کشورهای دیگر هم به همین شکل. الان با همین کارشان قیام غزه را هم باطل می کنند چون اسرائیل حکومت دارد واجب است از امیر شان تبعیت کنند!

 عبارتی که از خلیفه دوم است خیلی خطرناک است. کتاب السنه خلال نقل می کند و روایت صحیح است محقق کتاب هم می گوید:

«إسناد هذا الأثر عن عمر رضي الله عنه صحيح»

سوید ابن غفله می گوید عمر به من گفت آخر عمر من است.

«فإن أمر عليك عبد حبشي مجدع فاسمع له وأطع وإن ضربك فاصبر وإن حرمك فاصبر وإن أراد أمرا ينقص دينك فقل سمعا وطاعة دمي دون ديني ولا تفارق الجماعة»

السنة؛ اسم المؤلف: أبو بكر أحمد بن محمد بن هارون بن يزيد الخلال الوفاة: 311 هـ، دار النشر: دار الراية - الرياض - 1410هـ - 1989م، الطبعة: الأولى، تحقيق: د.عطية الزهراني، ج1، ص111

اگر یک بنده حبشی گوشش را بریدند یا دماغ بریده است،... اگر دستوری داد که دین تو را نابود می کند می گوید برو (نستجیر بالله) زنا یا لواط کن پدر و برادرت را بکش «فقل سمعا وطاعة! دمي دون ديني! ولا تفارق الجماعة»، دینم فدای جانم باد.

 امام حسین می فرماید:

«إنَّ الحیاةَ عقیدةٌ و جهادٌ»

عمر هم این را می گوید!

پرسش:

این نزدیک به تقیه نیست؟

پاسخ:

چطور؟

پرسش:

وقتی می گوید این اقدامات انجام می شود و شما عکس العملی نشان ندهید شبیه تقیه ما می ماند.

پاسخ:

می گوید اگر دستور ضد دینی داد، ما تقیه داریم ولی

«إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِيَّةُ لِيُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ فَإِذَا بَلَغَتِ التَّقِيَّةُ الدَّمَ فَلَا تَقِيَّة»

تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر:  دار الكتب الإسلاميه، محقق/ مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، ج6، ص172

به او می گویند برادرت را بکش یا تو را می کشیم

پرسش:

غیر از قتل چه؟

پاسخ:

در زنا می گوید برو (نستجیر بالله) زنا کن! «أراد أمرا ينقص دينك» همین می شود. ترک واجب می شود کرد امر حرام را می شود انجام داد آن هم به صورت زبانی که قضیه عمار در آیه شریفه است: (وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ)

(مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ)

کسانی که بعد از ايمان کافر شوند –به جز آنها که تحت فشار واقع شده ‌اند در حالی که قلب شان آرام و با ايمان است- آری، آنها که سينه خود را برای پذيرش کفر گشوده ‌اند، غضب خدا بر آنهاست؛ و عذاب عظيمی در انتظارشان!

سوره نحل (16): آیه 106

مطالبی به زبان می آورد برای این که به طرف بفهماند من با تو هم عقیده هستم ولی ما به هیچ وجه تقیه این طوری «ینقُصُ دینک» نداریم.

 کلیپی که جدیداً در فضای مجازی پخش شد، یکی از مفتیان سنّی رسماً اعلام می کند که اگر حاکم اسلامی در تلویزیون جلوی همه مردم شراب بخورد، جلوی همه مردم لواط کند کسی حق اعتراض ندارد!

چنین چیزی در اسلام سراغ نداریم بنی امیه و بنی عباس چنین ادعایی نداشتند که امروز وهابی ها دارند. می گویند ابن تیمیه برای ما امام است پیغمبر هم بیاید بر خلاف ابن تیمیه حرف بزند حرف پیغمبر را قبول نمی کنیم! واقعا این چه منطق و دینی است؟!

در هر صورت...

 در رابطه با عصمت تعبیری که فخر رازی دارد متین است ولی در خیلی جاها این تعابیر را آورده است هم در (إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ) هم در بحث (أولی الامر) خیلی جالب تر دارد.

در جلد 10، صفحه 148 می گوید:

(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)

اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصيای پيامبر] را!

سوره نساء (4): آیه 59

«المسألة الثالثة: اعلم أن قوله: (وَأُوْلِى الاْمْرِ مِنْكُمْ) يدل عندنا على أن إجماع الأمة حجة، والدليل على ذلك أن الله تعالى أمر بطاعة أولى الأمر على سبيل الجزم في هذه الآية ومن أمر الله بطاعته على سبيل الجزم والقطع لا بد وأن يكون معصوما عن الخطأ، إذ لو لم يكن معصوما عن الخطأ كان بتقدير إقدامه على الخطأ يكون قد أمر الله بمتابعته، فيكون ذلك أمرا بفعل ذلك الخطأ والخطأ لكونه خطأ منهي عنه، فهذا يفضي إلى اجتماع الأمر والنهي في الفعل الواحد بالاعتبار الواحد، وانه محال، فثبت أن الله تعالى أمر بطاعة أولي الأمر على سبيل الجزم، وثبت أن كل من أمر الله بطاعته على سبيل الجزم وجب أن يكون معصوما عن الخطأ / فثبت قطعاً أن أولي الأمر المذكور في هذه الآية لا بد وأن يكون معصوما، ثم نقول: ذلك المعصوم إما مجموع الأمة أو بعض الأمة، لا جائز أن يكون بعض الأمة؛ لأنا بينا أن الله تعالى أوجب طاعة أولي الأمر في هذه الآية قطعاً، وإيجاب طاعتهم قطعاً مشروط بكوننا عارفين بهم قادرين على الوصول اليهم والاستفادة منهم، ونحن نعلم بالضرورة أنا في زماننا هذا عاجزون عن معرفة الامام المعصوم، عاجزون عن الوصول اليهم، عاجزون عن استفادة الدين والعلم منهم، واذا كان الأمر كذلك علمنا أن المعصوم الذي أمر الله المؤمنين بطاعته ليس بعضا من أبعاض الأمة، ولا طائفة من طوائفهم. ولما بطل هذا وجب أن يكون ذلك المعصوم الذي هو المراد بقوله: (وَأُوْلِى الاْمْرِ) أهل الحل والعقد من الأمة، وذلك يوجب القطع بأن إجماع الأمة حجة»

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى، ج10، ص116

قاطعانه می گوید: (أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ) چرا؟ همان حرفی که آن جا داشت مقداری واضح تر «إذ لو لم يكن معصوما عن الخطأ كان بتقدير إقدامه على الخطأ يكون قد أمر الله بمتابعته» اگر دستور اطاعت مطلق از اولی الامر باشد، اگر امام خطا کرد یک دستور خلاف شرع داد در این جا خدا گفته از او اطاعت کن.

 «فيكون ذلك أمرا بفعل ذلك الخطأ والخطأ لكونه خطأ منهي عنه» دستوری خطئاً به ما داد از طرفی قرآن می گوید از این خطأ تبعیت کن از طرفی هم قرآن می گوید از کار نادرست تبعیت نکن و کار خلاف شرع انجام نده «فهذا يفضي إلى اجتماع الأمر والنهي في الفعل الواحد بالاعتبار الواحد، وانه محال»

بعد جالب این است که ایشان می گوید با توجه به قضیه ای که ما می گوییم «فثبت قطعاً أن أولي الأمر المذكور في هذه الآية لا بد وأن يكون معصوما» و این معصوم «إما مجموع الأمة أو بعض الأمة» اگر بعض امت باشد اشکال پیش می آید کل امت باشد اشکال پیش می آید پس «تخلصَ» به این که مراد از معصوم در این جا همان اجماع امت است.«لا تجتمع امتي علی الخطأ» یا مراد اجماع اهل حل و عقد است آن ها هم خطا نمی کنند.

بعد می گوید خلفای ما معصوم نبودند آیه می گوید باید (اولی الأمر) معصوم باشد چون خلفای ما معصوم نبودند ما باید از ظهور آیه دست برداریم و برای این آیه توجیه کنیم.

حال باید ببینیم فردای قیامت این ها چه جوابی دارند؟! آن جا خیلی دیدنی است.

در رابطه با اولی الامر نکته ای را خدمت عزیزان عرض کنم روایات متعدد نسبت به تفاسیر اهل سنت داریم که مراد از (اولی الأمر) ائمه (علیهم السلام) هستند. مثلاً شواهد التنزیل حسکانی ملتزم است روایات صحیح نقل کند ایشان در جلد 1 بعد از آیه

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا- أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ الْآيَةَ، فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِي أَمْرٍ فَارْجِعُوهُ إِلَى اللَّهِ- وَ الرَّسُولِ وَ أُولِي الْأَمْرِ. قُلْتُ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ مَنْ هُمْ قَالَ: أَنْتَ أَوَّلُهُم‏»

شواهد التنزيل لقواعد التفضيل؛ تأليف: الحافظ الكبير عبيد الله بن أحمد المعروف بالحاكم الحسكاني؛ الحذاء الحنفي النيسابوري، تحقيق وتعليق: الشيخ محمد باقر المحمودي؛ مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامي مجمع أحياء الثقافة الاسلامية، 1411 ه‍ - 1990م، ج1، ص189

 (اولی الامر) چه کسانی هستند؟ «قال أنتَ أولُهم» علی تو اولین (اولی الامر) هستی.

در جای دیگر می گوید:

«وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ: نَزَلَتْ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حِينَ خَلَّفَهُ رَسُولُ اللَّهِ بِالْمَدِينَةِ فَقَالَ: أَ تُخَلِّفُنِي عَلَى النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ فَقَالَ: أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى حِينَ قَالَ لَهُ: اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ. فَقَالَ اللَّهُ: وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ: [هُوَ] عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَلَّاهُ اللَّهُ الْأَمْرَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ فِي حَيَاتِهِ- حِينَ خَلَّفَهُ رَسُولُ اللَّهِ بِالْمَدِينَةِ، فَأَمَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ بِطَاعَتِهِ وَ تَرْكِ خِلَافِه‏»

شواهد التنزيل لقواعد التفضيل؛ تأليف: الحافظ الكبير عبيد الله بن أحمد المعروف بالحاكم الحسكاني؛ الحذاء الحنفي النيسابوري، تحقيق وتعليق: الشيخ محمد باقر المحمودي؛ مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامي مجمع أحياء الثقافة الاسلامية، 1411 ه‍ - 1990م، ج1، ص189 و 190

روایات دیگر در کتاب السنة خلال و دیگر کتب ینابع المودة و... است.

«کان ولله علي منهم وبما یأمرهم اولو الامر من الائمة من ولدک»

عبارتی را در تفسیر نمونه دیدم، تفسیر نمونه یکی از بهترین تفاسیر موجود شیعه، ساده و روان است استفاده اش برای عموم خوب است جوان ها به ما توصیه می کنند می خواهیم کتاب تفسیری مطالعه کنیم می گوییم تفسیر نمونه؛ اخیراً تمام آن را با عنوان «برگزیده ای از تفسیر نمونه» در پنج جلد خلاصه کردند برای مطالعه خیلی خوب است.

دیدم یک روایت آورده تعجب کردم این روایت چطور به چشم ما نخورده است؟! در رابطه با (اولی الامر) حدود ششصد، هفتصد صفحه کتاب نوشتیم ان شاء الله اگر خدا توفیق بدهد چاپ بشود ریز و درشت و حتی اجنه هم اگر حرفی داشتند گیر آوردیم در این مجموعه آوردیم!!

 گفتم خدایا این چه است که به چشم ما نخورده؟! تفسیر نمونه،‌ جلد 3، صفحه 297

«ما كتبه المفسر الإسلامي المعروف أبو حيان الأندلسي المغربي (المتوفي عام 756) في تفسيره البحر المحيط»

ما به تفسیر بحر المحیط از کتاب کافی بیشتر مسلط هستیم! چون به قدری مراجعه کردیم تمام ابواب و صفحاتش هم در ذهن مان است. چه آمده است؟

«من أن هذه الآية نزلت في حق علي ( عليه السلام ) وأهل بيته»

الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل؛ نويسنده : الشيخ ناصر مكارم الشيرازي، ج3، ص297

شوکه شدم گفتم چطور خودمان و دوستان مان ندیدند. رفتم تفسیر بحر المحیط دیدم در آن جا نوشته است

«وقال ميمون، ومقاتل، والكلبي، أمراء السرايا، أو الأئمة من أهل البيت قاله: الشيعة.»

 می گویند مراد از (اولی الأمر) اهل بیت است شیعه گفته است.

«أو عليّ وحده قالوه أيضاً»

بعد می گوید:

«وتأويلهم: أنّ أولى الأمر عليّ رضي الله عنه فاسد، لأنّ أولي الأمر جمع، وعليّ واحد»

تفسير البحر المحيط؛ اسم المؤلف: محمد بن يوسف الشهير بأبي حيان الأندلسي الوفاة: 745هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422هـ -2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود - الشيخ علي محمد معوض، شارك في التحقيق 1) د.زكريا عبد المجيد النوقي 2) د.أحمد النجولي الجمل، ج3، ص290 و 291

مبهوت ماندم این را از احقاق الحق نقل کرده بودند اعتمادی که داشتند نرفتند خودشان بررسی کنند پاورقی های احقاق الحق به چه نحوی بوده خیلی زیاد حساب و کتاب ندارد. اولاً بر این که نقل قول می شود به نقل قول به هیچ وجه اعتماد نکنید بروید از اصل مصدر بگیرید. نمونه اش این است این را آقایان از احقاق الحق گرفتند.

«أن هذه الآية نزلت في حق علي ( عليه السلام ) وأهل بيته» می بینیم در آن جا می گوید: «وتأويلهم: أنّ أولى الأمر اولو الامر علي فاسد»، کاملاً به عکس است دو، سه تا از این آدرس ها در بحث های مناظره و پاسخ به شبهات مان بدهیم، طرف دیگر دو تای از این ها را بگیرد ما را مسخره می کند که شما دارید به علمای ما دروغ می بندید.  همان طور که قفاری در اصول مذهب شیعه یک جا، یک اشتباه می بیند می گوید مذهب شیعه به دروغ و افتراء مبتنی شده است. اگر دروغ ها را حذف کنید شیعه هیچ چیز برای گفتن ندارد.

 در تحقیق اصول مذهب شیعه یک فرمایشی آیت الله العظمی سبحانی در رابطه با قضیه عبد الله سبأ داشتند از طبری نقل کرده بود مطلب خیلی زیبا و شیرین بود. دوستان مان آورده بودند گفتم این را از کجا آوردید؟ گفتند آیت الله سبحانی آورده گفتم به مصدرش هم نگاه کردید؟ گفتند به ایشان اعتماد داریم خیلی بزرگوار و فقیه است.

گفتم برگردید. تمام آثار طبری را زیر و رو کردیم دیدیم همچنین عبارتی طبری ندارد. حتی بعضی از نسخه های خطی تفسیر و تاریخ را زیر و رو کردیم. خدمت حاج آقای سبحانی رفتم. گفتم حاج آقا این فرمایش شما در کجای کتاب طبری بود؟ گفت من این را از کتاب علامه عسکری گرفتم گفتم کتاب علامه عسکری آدرس دهی دقیقی ندارد.

چون خودمان عضو هیأت امنای نشر آثارشان هستیم به آقازاده ایشان گفتم شما به جای این که پی در پی آثار ایشان را چاپ کنید یک لجنه ای درست کنید این ها را بازنگری کنند. ایشان در ذهنش یک مطلبی بوده به قول حاج آقای شبیری همیشه می گوید افرادی که خوش حافظه هستند کثیر الخطأ هستند اعتماد به حافظه اش می کند یک مطلبی را نقل می کند اشتباهی نقل می کند.

ایشان کجا دیده بوده نمی دانم طبری همچنین حرفی ندارد.

 مطلب دوم باز در تفسیر نمونه جلد 3، صفحه 297 است.

«روى العالم السني أبو بكر بن مؤمن الشيرازي في رسالة الاعتقاد (حسب نقل الكاشي في المناقب) عن ابن عباس أن الآية الحاضرة نزلت في علي (عليه السلام) عندما خلفه رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) في المدينة (في غزوة تبوك) فقال علي (عليه السلام): يا رسول الله تخلفني مع النساء والصبيان؟ فقال له رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم): " أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى حين قال أخلفني في قومي وأصلح فقال عز وجل: وأولي الأمر منكم»

الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل؛ نويسنده : الشيخ ناصر مكارم الشيرازي، ج3، ص297

ایشان همین تعبیر را دارد رفتیم نگاه کردیم چنین چیزی واقعیت ندارد بله در حاشیه احقاق الحق آوردند ولی احقاق از کجا نقل کرده، نمی دانیم!

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 

 





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها