درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم
(جلسه چهل و هفتم 09 10 1403)
موضوع: عصمت ائمه علیهم السلام در خطبه 216 نهج البلاغه
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
عرض کردیم احمد الکاتب برای این که بتواند ولایت فقیه را زیر سوال ببرد بحث مهدویت و بحث ولایت حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) را زیر سوال می برد چهار، پنج نکته را در صفحه 18 کتابش مطرح می کند یکی از انها خطبه 216 نهج البلاغه است.
جلسه گذشته عرض کردیم اولاً این خطبه در نهج البلاغه سند ندارد. یکی از عزیزان هم اشکال داشتند اگر این طوری باشد پس نهج البلاغه زیر سوال می رود. عرض کردیم ما غیر از قرآن هیچ کتابی که از باء بسم الله تا تاء تمت صد در صد صحیح باشد نداریم.
کتاب های ما اعم از کافی، تهذیب، من لا یحضره الفقیه، نهج البلاغه و... است و در همه آنها ما تابع دستورات ائمه (علیهم السلام) هستیم که فرمودند با روایات با درایت رفتار کنید. یعنی هم سند شناسی بکنید و هم متن شناسی داشته باشید. عرض کردیم حضرت امیر می فرماید
«عَلَيْكُمْ بِالدِّرَايَاتِ لَا بِالرِّوَايَاتِ هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَايَةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَايَة»
كنز الفوائد؛ نویسنده: كراجكى، محمد بن على، محقق / مصحح: نعمة، عبد الله، ناشر: دارالذخائر، ج2، ص31
«هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَايَةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَايَةُ»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص160، باب 21 آداب الرواية
لذا این روایت ضعیف است و چند راوی ضعیف در این روایت است و از نظر سند مخدوش است.
عبارت علامه مجلسی که می گوید عبد الله بن حارث و علی ابن حسن مؤدب این دو راوی مجهول هستند. با توجه به جهالت این دو راوی، نمی توانیم به متن آن اعتماد کنیم.
علامه مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) این را در جلد 26، صفحه 517 تا صفحه 527 توضیح می دهد.
«قوله عليه السلام:(بفوق) أي أخطأ هذا من الانقطاع إلى الله»
در حقیقت حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) خودش را عین ربط به خدا می داند، همان گونه ای که نور خورشید عین ربط به خورشید است. در روایات هم داریم «وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا»
«الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَكَى شَيْئاً مِنْهُ- وَجَدَ أَلَمَ ذَلِكَ فِي سَائِرِ جَسَدِهِ وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا.»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص166
در حقیقت یک انقطاعی از حضرت امیر به خدای عالم است
«و التواضع الباعث لهم على الانبساط معه بقول الحق»
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، حقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج26، ص527
آن چه که این ها از قول حق بیان می کنند مصداق
(وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ)
و شما اراده نمی کنيد مگر اينکه خداوند -پروردگار جهانيان- اراده کند و بخواهد!
سوره تکویر (81): آیه 29
است.
علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «در محضر علامه طباطبایی» نکاتی زیبایی در رابطه با ارتباط اهل بیت (سلام الله علیه) با خدا دارند از جمله اینکه این ها انقطاع مطلق به خدا هستند. خودشان را عین ربط به خدا می دانند، اراده این ها نشأت گرفته از ارادة الله است.
همان طور که در زیارت اول مطلقه امام حسین (سلام الله علیه) است مرحوم کلینی در کافی، شیخ طوسی در تهذیب و شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه دارد هم چنین کامل الزیارت ابن قولویه هم این را دارد. مرحوم شیخ صدوق می گوید:
«أَصَحُّ الزِّيَارَاتِ عِنْدِي مِنْ طَرِيقِ الرِّوَايَةِ وَ فِيهَا بَلَاغٌ وَ كِفَايَةٌ.»
من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص598
یکی از مشکلات ما این است که نسبت به معرفت ائمه علیهم السلام مشکل داریم. ملاحظه بفرمایید من متن را از کتاب کافی می آورم سند هم صحیح است تا آن جایی که خطاب به امام حسین علیه السلام عرض می کنیم:
«بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ اللَّهُ وَ بِكُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجَارَهَا وَ بِكُمْ تُخْرِجُ الْأَشْجَارُ أَثْمَارَهَا وَ بِكُمْ تُنْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا»
تا این جا که:
«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج4، ص577، بَابُ زِيَارَةِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام)، ح2
این الفبای معرفة الإمام است که اراده حق در تدبیر عالم هستی به قلب مقدس امام نازل می شود از این جا صادر می شود. انها واسطه فیض مطلق خدا هستند فیض را از حق می گیرند و به همه خلایق می رسانند غیر از این چیز دیگری نیست.
عبارت من لا یحضره الفقیه را دوستان ببینند:
«وَ قَدْ أَخْرَجْتُ فِي كِتَابِ الزِّيَارَاتِ وَ فِي كِتَابِ مَقْتَلِ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) أَنْوَاعاً مِنَ الزِّيَارَاتِ وَ اخْتَرْتُ هَذِهِ لِهَذَا الْكِتَابِ»
من در میان زیارات امام حسین این را در کتاب خودم انتخاب کردم
«لِأَنَّهَا أَصَحُّ الزِّيَارَاتِ عِنْدِي مِنْ طَرِيقِ الرِّوَايَةِ وَ فِيهَا بَلَاغٌ وَ كِفَايَةٌ.»
من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص598
همچنین عبارت های متعددی داریم:
«قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّه»
الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص247
قلب ما ظرف نزول مشیت الله است.
یا تعبیری که در کتاب کافی است این را مرحوم امام خمینی در کتاب های مختلفش آورده است. یعنی هر کجا می خواهد از مقام امام معصوم بحث کند این روایت را مطرح می کند. روایت صحیحه است.
«خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيئَةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيئَةِ.»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص110، بَابُ الْإِرَادَةِ أَنَّهَا مِنْ صِفَاتِ الْفِعْلِ وَ سَائِرِ صِفَاتِ الْفِعْل، ح4
خدا مشیت را آفرید بعد تمام اشیاء و دیگر موجودات را با مشیت آفرید. امام می فرماید «نَحْنُ مَشِیةُ الله» آن مشیة الله که «أول ما خلق الله» است و همه چیز بعد از او آفریده شد، ما هستیم.
مقداری روی این دقت کنیم یکی از بزرگواران سوالی داشتند در رابطه با این که ائمه (علیهم السلام) واسطه فیض، خالق، رازق و ... هستند؟
این تعبیر امام (رضوان الله تعالی علیه) است اگر بنا باشد این طور تعابیر دلیل بر غلو باشد (نستجیر بالله) حضرت امام در رأس غلات است. حدیث امام رضا از نبی مکرم مشهور به حدیث رضوی است امام خمینی مفصل توضیح می دهد بعد می گوید:
«فهم من قبل الله ملاّك التصرّف في كلّ شئ وإن كانت الأموال لصاحبها، وهذه ولاية عامّة كلّية بالنسبة إلى جميع الموجودات، غير الولاية التكوينيّة، وغير الولاية السلطانيّة الثابتة من قبلهم للفقهاء أيضاً»
ائمه (علیهم السلام) مالک تصرف در تمام اشیاء هستند...
كتاب البيع؛ السيد الخميني (وفات : 1410)، ناشر: مؤسسة تنظيم ونشر آثار الامام الخميني، تهران: 1421، ج 3، ص 21
این را امام در کتاب البیع، جلد 3، صفحه 21 دارد.
پرسش:
واسطه فیض ائمه علیهم السلام مدام است یا این که انقطاع است
پاسخ:
مدام است هر فیضی در عالم صورت می گیرد مثلا الان بنده دارم صحبت می کنم جنابعالی صحبت می کنید نفس می کشیم همه واسطه فیض این ها هستند هم در حدوث هم در بقاء هیچ شک و شبهه ای نیست.
تعبیر خیلی سنگینی از امام است شاید هضمش برای بعضی از عزیزان مقداری سخت باشد. می گوید حضرت فرمود:
«لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَم علیه السلام وَ لَا الْحَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ فَكَيْفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ رَبِّنَا وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَهْلِيلِهِ وَ تَقْدِيسِهِ لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا فَأَنْطَقَهَا بِتَوْحِيدِهِ وَ تَمْجِيدِهِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِدا»
عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج1، ص262
ابن تیمیه نیز دارد نبی مکرم واسطه فیض است.
«لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك»
این ها هم غایت و واسطه خلقت هستند.
«لأنّهم وسائط بين الحقّ والخلق»
ائمه علیهم السلام واسطه بین حق و خلق یعنی کل خلایق هستند این تعبیر خیلی سنگینی است.
«وروابط بين الحضرة الوحدة المحضة والكثرة التفصيليّة وفي هذه الفقرة بيان وساطتهم بحسب أصل الوجود وكونهم مظهر الرحمة الرحمانيّة الَّتي هي مفيض أصل الوجود بل بحسب مقام الولاية هم الرحمة الرحمانيّة»
این ها رحمت رحمانیه هستند.
«بل هم الاسم الأعظم»
اسم اعظم الهی این ها هستند
«الَّذي كان (الرّحمن الرّحيم) تابعين له»
مصباح الهداية إلى الخلافة والولاية؛ مؤلف: امام خمينى- تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، ص78
در مرتبه فعل «تابِعینَ لَه» که در کافی شریف، جلد 1، صفحه 144 حدیث صحیح امام صادق (سلام الله علیه) در ذیل آیه شریفه:
(وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيجْزَوْنَ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ)
و برای خدا، نام های نيک است؛ خدا را به آن (نام ها) بخوانيد! و کسانی را که در اسماء خدا تحريف می کنند (و بر غير او می نهند، و شريک برايش قائل می شوند)، رها سازيد! آنها به زودی جزای اعمالی را که انجام می دادند، می بينند!
سوره اعراف (7): آیه 180
فرمود:
«قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا.»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص144، بَابُ النَّوَادِر، ح4
این از فرمایش مرحوم امام (رضوان الله تعالی علیه) بود. تعابیر زیاد است در آداب الصلاة شان، صفحه 183 امام این جا سنگ تمام گذاشتند: "حق تعالی به جمیع شئون ذاتیه و صفاتیه و اسمائیه و افعالیه بر وجود مقدس رسول اکرم تجلی نموده است... ذوات مطهره معصومین از رسول الله تاحضرت حجت علیهم السلام همه مخزن وجود، مخازن کبریا، معادن حکمت، وحی و اصول معارف هستند"
این ها نمونه هستند.
تعبیری دیگر: "ائمه (علیهم السلام) احاطه علمی قیومی به جمیع ذرات کائنات دارند" در اول شرح دعای سحر می گوید: "علم امام به عالم هستی از علم خود عالم هستی بر خودش قوی تر است" قوی ترین علم، علم حضوری (علم انسان بر خودش) است. می گوید: "علم امام به ما از علم خودمان بر ما قوی تر است"
یا تعبیر آیت الله العظمی بهجت که می فرماید شما که حرف می زنید فاصله دهان تا گوش تان چهار انگشت است، صدای شما قبل از این که به گوش تان برسد حضرت ولی عصر ارواحنا فداه آن را می شنود. و مرحوم آیت الله العظمی خویی (رضوان الله تعالی علیه) در مصباح الفقاهه، جلد 5، صفحه 35، می گویند:
«لا شبهة في ولايتهم على المخلوق بأجمعهم»
یعنی از همان کروبیان و جبرائیل و میکائیل و غیره گرفته تا این پایینی ها.
«كما يظهر من الأخبار، لكونهم واسطة في الايجاد، وبهم الوجود وهم السبب في الخلق، إذ لولاهم لما خلق الناس كلهم، وإنما خلقوا لأجلهم، وبهم وجودهم، وهم الواسطة في الإفاضة»
اصلا وجود و هستی توسط این ها محقق شده است.
«بل لهم الولاية التكوينية لما دون الخالق. فهذه الولاية نحو ولاية الله تعالى على الخلق ولاية ايجادية»
مصباح الفقاهة؛ نويسنده: السيد الخوئي (وفات : 1413)، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، چاپخانه: العلمية – قم، ناشر: مكتبة الداوري – قم، ج3، ص279
بعد عبارتی که در زیارت رجبیه است یک تعبیر خوبی دارند که می فرمایند:
«لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِيَدِكَ بَدْؤُهَا مِنْكَ وَ عَوْدُهَا إِلَيْك»
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن (تاريخ وفات مؤلف: 460 ق)، محقق و مصحیح: ندارد ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ، ج2، ص803
از آقای خویی در کتاب صراط النجاة سوال می کنند. این هم عزیزان داشته باشند اصل کتاب صراط النجاة برای آقای خویی است حاشیه کتاب از مرحوم میرزا جواد آقای تبریزی است.
«ما معنى العبارة الواردة في دعاء رجب اليومي ( لا فرق بينك وبينها إلا أنهم عبادك)؟»
«الخوئي: لعلها تشير إلى أنهم مع بلوغهم في مرتبة الكمال إلى حد نفوذ التصرف منهم في الكون بإذنك»
نفوذ شان در کل عالم هستی است، با همه این ها:
«فهم مقهورون لك، لأنهم مربوبون لك، لا حيلة لهم دون إرادتك ومشيتك فيهم بما تشاء، والله العالم»
صراط النجاة (تعليق الميرزا التبريزي) - السيد الخوئي (وفات 1413)، ناشر: دار الاعتصام للطباعة والنشر، 1417، ج 3، ص 318
از خود ائمه (علیهم السلام) آن روایتی که هست:
«إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص401، بَابٌ فِيمَا جَاءَ أَنَّ حَدِيثَهُمْ صَعْبٌ مُسْتَصْعَب، ح1
«إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان»
بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: كوچه باغى، محسن بن عباسعلى، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي، ج1، ص26
سوال کردم:
«مَنْ تُحَمِّلَهُ؟ قَالَ: نَحْنُ نَحْمِلُه»
بعد می فرماید:
«من شاء من شئنا»
آن حدیث یک دنیای دیگری دارد که ان شاء الله اگر فرصت شد عرض می کنم.
در هر صورت...
مرحوم آقای خویی این مطلب را در دو جا آورده است جلد 3، صفحه 317، جلد 3، صفحه 420.
در این جا هم مرحوم علامه مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) همین تعبیر را دارد که می خواهد نشان بدهد حضرت امیرالمؤمنین خودشان را عین ربط به خدا می دانند که می فرمایند:
«إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي...»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص325 تا 356
آن خدایی که مالکیتش به منِ علی از مالکیت من بر خودم قوی تر است، او من را حفظ می کند. یعنی من عین ربط به او هستم، بدون اراده او کاری انجام نمی دهم اگر اراده او نباشد من خطا می کنم. لذا در این جا علامه مجلسی تعبیر زیبایی دارد، خیلی تعبیر زیبا و دلنشینی است.
«و عد نفسه من المقصرين في مقام العبودية»
نبی مکرم هم دارد:
«مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ.»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج68، ص23
«و الإقرار بأن عصمته من نعمه تعالى عليه»
حضرت امیرالمؤمنین با جمله «إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي...» می خواهد بفرماید عصمت من از نعمت های خدا به من است.
«وليس أنه اعترافا بعدم العصمة كما توهم بل ليست العصمة إلا ذلك»
اصلا عصمت غیر از این چیز دیگری نیست.
«فإنها هي أن يعصم الله العبد عن ارتكاب المعاصي، و قد أشار عليه السلام إليه بقوله:" إلا أن يكفي الله" و هذا مثل قول يوسف عليه السلام:" وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي" قوله عليه السلام:" ما هو أملك به مني" أي العصمة عن الخطا»
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، حقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج26، ص527
اگر من از خطا معصوم هستم این اراده خدای عالم است، اگر او نباشد «لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ» خیلی زیبا توضیح داده است.
پرسش:
استاد! این مقداری بوی جبر نمی دهد؟
پاسخ:
جبر در صورتی است که ائمه علیهم السلام قدرت بر گناه نداشته باشند، چند تا آیه را آوردم از سوره کهف، آیه 110
(قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يوحَى إِلَي)
بگو: «من فقط بشري هستم مثل شما (امتيازم اين است که) به من وحي ميشود.
سوره کهف (18): آیه 110
اگر یوحی الیّ را حذف کنیم ناقص است و منظور خداوند فهمیده نمی شود
این را اگر به تنهایی بخوانیم می شود مثل:
(لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى(
در حال مستي به نماز نزديک نشويد
سوره نساء (4): آیه 43
(که اگر «و انتم السکاری» را حذف کنیم و نیاوریم می شود: به نماز نزدیک نشوید!)
یادم می آید اوایل دولت آقای خاتمی آقای عبد الله نوری یک مقاله ای نوشته بود که سرمقاله روزنامه سلام بود، عبارتش خیلی بی ادبانه بود، نوشته بود حضرت علی ابن ابی طالب که امام است می گوید من اشتباه می کنم «لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ»
وقتی (نستجیر بالله) حضرت امیرالمؤمنین اشتباه می کند ولی فقیه مکشوف شورای نگهبان یا خبرگان رهبری تکلیفش مشخص است! وقتی حضرت علی اشتباه می کند ولی فقیه مکشوف خبرگان رهبری تکلیفش مشخص است!
ایشان صبح ها حرم در نماز جماعت آیت الله العظمی زنجانی می آمد اکثرا ما کنار هم می نشستیم، نماز که تمام شد، در صحن حرم گفتم آقای نوری این چه عبارتی است که نوشتید؟ شما اگر با ولی فقیه مشکل دارید چرا عصمت حضرت امیرالمؤمنین را زیر سوال می برید؟! گفت مگر چه نوشتم؟ گفتم این عبارت شما است، گفت مگر غیر از این است؟ گفتم حضرت امیرالمؤمنین می فرماید:
«فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي...»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص325 تا 356
گفتم شما در آیه قرآن می خوانید (أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ) من بشری مثل شما هستم، این می گوید من بشری مثل شما هستم چه امتیازی است؟ این را بیایید بگویید و (يوحَى إِلَي) را کنار بگذارید. یک مقداری فکر کرد سرش را پایین انداخت و رفت.
در سوره ابراهیم، آیه 11 آمده است:
(قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يمُنُّ عَلَى مَنْ يشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِيكُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ)
پيامبرانشان به آنها گفتند: «درست است که ما بشري همانند شما هستيم، ولي خداوند بر هر کس از بندگانش بخواهد (و شايسته بداند)، نعمت ميبخشد (و مقام رسالت عطا ميکند)! و ما هرگز نميتوانيم معجزهاي جز بفرمان خدا بياوريم! (و از تهديدهاي شما نميهراسيم؛) افراد باايمان بايد تنها بر خدا توکل کنند!
سوره ابراهیم (14): آیه 11
این خیلی واضح تر از آن است، تعبیر حضرت علی هم مثل این است (أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ)، (يوحَى إِلَي)، (إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ)، (يمُنُّ عَلَى مَنْ يشَاءُ)
(وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ)
من هرگز خودم را تبرئه نميکنم، که نفس (سرکش) بسيار به بديها امر ميکند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.»
سوره یوسف (12): آیه 53
بنا است این ها آن عین ربط و عین حضور شان را به حق را نمایش بدهند.
یک روز هم یکی از دوستان سوال کرد که با توجه به این که ائمه (علیهم السلام) کمال مطلق هستند، یعنی خدای عالم کمال ذاتی، کمال صفاتی، اسمائی و افعالی را به این ها داده است. این که در روایات داریم ائمه علیهم السلام می فرمایند: در شب های جمعه بر علم ما افزوده بشود، این را علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) خوب مطرح کرده است.
چهار جلد کتاب هم آقای پهلوانی به اسم «ثمرات الحیات» نوشته است. ایشان هم در محضر علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) سوالاتی داشته است که البته خیلی مفصل است.
ایشان می فرماید این که ائمه (علیهم السلام) می فرمایند مثلا هر روز بر علم ما افزوده می شود یا شب های جمعه چنین و چنان است، نشانگر این است که این ها دو جنبه دارند، یک جنبه نورانی، یک جنبه نورانیت، این ها وقتی آن جنبه نورانیت شان که:
«خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ»
من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص613
در این عالم ماده به کمبودی متوجه می شوند به آن مقام نورانیت خودشان توجه می کنند، نواقص مربوط به عالم طبیعت را برطرف می کنند، یعنی این که هر شب جمعه بر علم ما افزوده می شود نه این که این ها (نستیجر بالله) نمی دانند و جاهل هستند، بلکه این ها با توجه به اشتغالاتی که دارند این اشتغالات باعث می شود که از آن مقام بالا و از مقام نوری شان غفلت کنند، همان طوری که رسول اکرم هم دارد من وقتی با شما صحبت می کنم
«لَيُغانُ عَليٰ قَلْبي وَ إِنّي لَاَسْتَغْفِرُاللهَ بِالنَّهارِ سَبْعينَ مَرَّة»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج25، ص 204
توجه به شما دارم از توجه به حق غفلت می کنم و هفتاد بار بعد از هر جلسه ای که با شما دارم استغفار می کنم.
پرسش:
منظور از خلقت نوری چه است؟ ائمه علیهم السلام اگر از شکم مادر به دنیا می آیند این توهین به ائمه علیهم السلام است، از روایت هم استفاده می شود که خلقت ما خلقت نوری است...
پاسخ:
من عرض کردم این فرمایش امام (رضوان الله تعالی علیه) را اگر دوستان خوب ملاحظه کنند روایتی را که از امام هشتم (علیه السلام) و از نبی مکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) دارد یک روایت خیلی مفصلی است، هشت صفحه است.
«مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّي وَ لَا أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنِّي قَالَ عَلِيٌّ (علیه السلام) فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ (صلی الله علیه واله وسلم) يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ فَضَّلَنِي عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِي لَكَ يَا عَلِيُّ وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِكَ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا يَا عَلِيُّ الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ... وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِوَلَايَتِنَا يَا عَلِيُّ لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ ع وَ لَا الْحَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ فَكَيْفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ رَبِّنَا وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَهْلِيلِهِ وَ تَقْدِيسِهِ لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا فَأَنْطَقَهَا بِتَوْحِيدِهِ وَ تَمْجِيدِهِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِداً اسْتَعْظَمَتْ أَمْرَنَا فَسَبَّحْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنَّا خَلْقٌ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنْ صِفَاتِنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ بِتَسْبِيحِنَا وَ نَزَّهَتْهُ عَنْ صِفَاتِنَا فَلَمَّا شَاهَدُوا عِظَمَ شَأْنِنَا هَلَّلْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّا عَبِيدٌ وَ لَسْنَا بِآلِهَةٍ»
عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج1، ص264
این ها را مفصل آوردند که حتی ملائکه مقرب جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل به برکت نور ما آفریده شدند و با مشاهده نور ما یک سری مشکلات اعتقادی پیدا کردند. ما در آن جا دانشگاهی تأسیس کردیم، استادانش ما بودیم، دانشجو های ما این چهار ملک و فرشته مقرب بودند
«فَسَبَّحْنَا وَ سَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ هَلَّلْنَا وَ هَلَّلَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ كَبَّرْنَا وَ كَبَّرَتِ الْمَلَائِكَة»
إرشاد القلوب إلى الصواب( للديلمي)؛ نويسنده: ديلمى، حسن بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 841 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: الشريف الرضي مكان چاپ: قم: 1412 ق، ج2، ص405
امثال این روایت یکی از آقایان به نام آقای موسوی کتابی دارد به نام خلقت نوری، ایشان سی و هشت تا روایت آورده است و بررسی سندی کرده است، کل این روایاتی که وجود دارد که خدای عالم ائمه را از نور خودش آفریده است.
«خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ»
بعد در ذیلش می فرماید:
«حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ)»
من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص613
مراد از بیوت هم همان جسم مادی اهل بیت علیهم السلام است.
در حدیث نوری که عرض کردم در بحار، جلد 26، حدیث اول، آن جا حضرت امیر خیلی خوب بیان فرمودند خدای عالم ما را از نور خودش نور آفرید، نوری که ارواح بدون ابدان، ما وقتی که به این عالم منتقل شدیم یک سری ویژگی هایی که دیگران دارند ما نیز داریم مثلا دیگران غذا می خورند، ما نیز می خوریم، دیگران راه می روند ما نیز راه می رویم.
اما راه رفتن ما مثل دیگران و غذا خوردن ما مثل دیگران، این ها هیچ لطمه ای به آن خلقت نوری ما نمی زند.
این که در بعضی از روایات آمده است از شکم مادر چنین و چنان آمدیم، این ها یک سری احادیث و خبرهای واحدی است و خیلی زیاد نمی توانیم روی این ها تمرکز کنیم اما این قطعی است که انها دو جنبه دارند؛ یک جنبه نوری که مربوط به عالم بالا است، یک جنبه پایین است.
حتی ابن تیمیه می گوید وقتی حضرت آدم از بهشت بیرون آمد متوسل به نور رسول اکرم شد. همچنین سیوطی در الدر المنثور دارد خدا را به قسم محمد وآل محمد سوگند داد. یا اهل سنت تعابیری دارند خدای عالم نور این بزرگواران را هفتاد هزار سال، یا دوازده هزار سال قبل از خلقت آدم آفرید، این هفتاد هزار سال و دوازده هزار سال به عنوان کثرت است نه مثلا هفتاد هزار سال و یک روز اگر شد ایراد دارد. مثل همان:
(إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ)
اگر هفتاد بار براي آنها استغفار کني، هرگز خدا آنها را نميآمرزد!
سوره توبه (9): آیه 80
معنایش این نیست که اگر هفتاد و پنج بار برای آنان استغفار کنی خدا می بخشد، نه! هر مقدار استغفار کنی خدا نمی بخشد.
اگر فرصتی بشود روی بحث خلقت نوری مخصوصا روایاتی که است، این ها تفکیک بشود که اصلا مراد از خلقت نوری چیست ، صحبت خواهم کرد. ولی خلاصه فرمایش حضرت امام و آیت الله خویی (رضوان الله تعالی علیهما) در این رابطه دیگر فصل الخطاب است.
از بزرگان دیگر هم مفصل آورده ام . اقوال علما؛ علامه حلی:
«أن إرادة النبي (صلى الله عليه وآله) موافقة لإرادة الله تعالى وكراهته موافقة لكراهته تعالى»
الرسالة السعدية؛ نويسنده: العلامة الحلي (وفات: 726)، تحقيق: إشراف: السيد محمود المرعشي / إخراج وتعليق وتحقيق: عبد الحسين محمد علي بقال، ناشر: كتابخانه عمومى حضرت آية الله العظمى مرعشي نجفي – قم: 1410، ص70
شیخ انصاری:
«فالمستفاد من الأدلة الأربعة بعد التتبع والتأمل: أن للإمام عليه السلام سلطنة مطلقة على الرعية من قبل الله تعالى»
كتاب المكاسب؛ نويسنده: الشيخ الأنصاري (وفات : 1281)، تحقيق: لجنة تحقيق تراث الشيخ الأعظم، ناشر: المؤتمر العالمي بمناسبة الذكرى المئوية الثانية لميلاد الشيخ الأنصاري، قم: 1420، ج3، ص548
صاحب کفایه:
«فإنهم وسائط نعمه وآلائه»
كفاية الأصول؛ نويسنده: الآخوند الخراساني (وفات: 1329)، تحقيق: مؤسسة آل البيت (ع) لإحياء التراث، ناشر: مؤسسة آل البيت (ع) لإحياء التراث - قم المشرفة: 1409، ص330
«فإنهم وسائط نعمه وآلائه»
نهاية الدراية في شرح الكفاية؛ نويسنده : الشيخ الأصفهاني (وفات : 1361)، تحقيق: رمضان قلى زاده المازندراني، ناشر: انتشارات سيد الشهداء (ع) - قم – ايران: 1374ش، ج2، ص379
مرحوم کمپانی:
«لهم الولاية المعنوية والسلطنة الباطنية على جميع الأمور التكوينية والتشريعية»
حاشية كتاب المكاسب؛ تأليف : الشيخ محمد حسين الأصفهاني، تحقيق : الشيخ عباس محمد آل سباع، الطبعة : الأولى / 1418 ه ق، الناشر : أنوار الهدى، المطبعة : علمية، ج 2، ص 379
مرحوم نائینی:
«الولاية التكوينية التي هي عبارة عن تسخير المكونات تحت إرادتهم ومشيتهم بحول الله وقوته»
كتاب المكاسب والبيع؛ نويسنده : تقرير بحث النائيني للآملي (وفات: 1355) ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة؛ ج2، ص332
مرحوم امام از مرحوم قمشه ای نقل می کند:
«فالحقيقة المحمّديّة هي الَّتي تجلَّت في صورة العالم والعالم من الذرّة إلى الدرّة ظهورها وتجلَّيها»
مصباح الهداية إلى الخلافة والولاية؛ مؤلف: امام خمينى- تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، ص57
از آیت الله میلانی و آیت الله منتظری و دیگران، در رابطه با خلقت نوری این ها و هم این که ولایت تکوینی این ها بما دون الخالق، و وساطت این ها در اصل وجود، مطالبی هست. حالا من این ها را توانستم تتبع کنم، من ندیدم که کسی به این شکل جمع آوری کرده باشد. کسی اگر بخواهد تتبع کند، می شود بیش از این هم از اقوال بزرگان و همچنین از روایات پیدا کرد.
در هر صورت...
فرمایش علامه مجلسی را تمام کنیم و فردا بحث دیگری را شروع کنیم.
ایشان می فرماید حضرت امیر سلام الله علیه در این خطبه در حقیقت عصمت خودشان را ثابت فرموده اند. این انقطاع الی الله ائمه را ثابت می کند، عین ربط ائمه و عین حضور ائمه را نسبت به حق تعالی اثبات می کند، مثل قضیه قول حضرت یوسف.
(وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ)
من هرگز خودم را تبرئه نميکنم، که نفس (سرکش) بسيار به بديها امر ميکند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.
سوره یوسف (12): آیه 53
بعد مرحوم مولی صالح مازندرانی متوفای 1081 ایشان هم همین تعبیر را با یک توضیح دیگری دارد:
«قوله (فلا تكفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل) فان فى الكف عنهما بحقّ أو مشورة بعدل، فانّي لست في نفسي بفوق أن اخطىء و لا آمن ذلك من فعلي إلّا أن يكفي اللّه من نفسي ما هو أملك به منّي، فانّما أنا و أنتم عبيد مملوكون لربّ لا ربّ غيره، يملك منّا ما لا نملك من أنفسنا و أخرجنا ممّا كنّا فيه إلى ما صلحنا عليه فأبدلنا بعد الضلالة بالهدى و أعطانا البصيرة بعد العمي. مفسدة غير محصورة (فانى لست فى نفسى بفوق ان اخطىء) هذا تواضع للّه باعث لهم على الانبساط معه بقول الحق مثل قول يوسف عليه السلام «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» (و لا آمن ذلك من فعلى الا أن يكفى اللّه من نفسى ما هو املك به منى) أى أقوى منى على رفعه و كفايته من شرورها و هو اسناد عصمته الى اللّه تعالى (فانما أنا و أنتم عبيد مملوكون لرب لا رب غيره يملك منا ما لا نملك من أنفسنا) لظهور أنه تعالى يملك منا لانفسنا و ميولنا و خواطرنا و مؤننا و استعدادنا للخير اذا لكل منه و نواصينا بيده، و فيه ترغيب فى التمسك بذيل ربوبيته للارتقاء من حضيض النقص الى أوج الكمال (و أخرجنا مما كنا فيه الى ما صلحنا عليه) من الضلالة الجاهلية الى شرف الهداية ببعثة الرسول و انزال الكتاب و فيه تنبيه على ما كانت العرب عليه و ان لم يكن عليه السلام متصفا بصفاتهم و انما ادخل نفسه المقدسة لانه أدخل فى قبول نصحه (فابدلنا بعد الضلالة) عن سبيل الحق و انقطاع أثره فى الجاهلية (بالهدى) إليه بنور النبوة (و اعطانا البصيرة) القلبية التى بها يدرك الحق و يميز بينه و بي...»
شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)؛ مازندرانى، محمد صالح بن احمد، محقق / مصحح: شعرانى، ابوالحسن، ناشر: المكتبة الإسلامية، ج12، ص486
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.