لينک دانلود
درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم
(جلسه سی و دوم 03 09 1403)
موضوع: خلاصه ای از مباحث گذشته
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
... استخاره به قرآن بعضی از افرادی که برای استخاره اجازه دارند و می توانند اجازه بدهند بعضی از اولیاء الله این طوری بودند.
خداوند رحمت کند آقای فکور از اساتید حوزه بودند یادم می آید وقتی طرف حرم می آمدند همیشه سی – چهل نفر طلبه و غیر طلبه اطراف ایشان جمع می شدند طلب استخاره می کردند و ایشان استخاره های خیلی خوب هم می کرد. شاید استخاره هایش سه – چهار سطر نوشته می شد خیلی عالی بود.
آیت الله محسنی ملایری هم استخاره های خیلی عجیبی داشت حتی حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) فرموده بود در خیلی از عملیات دفاع مقدس استخاره از ایشان می گرفتند. آن کسانی که از این ها اجازه دارند می شود. بنده خودم هم برای استخاره به قرآن و استخاره به تسبیح از آقای محسنی ملایری اجازه دارم.
در تسبیح معمولا می گویند بسم الله بگویید دو – سه تا صلوات و سه مرتبه بگویید:
«یا من یعلم اهد من لا یعلم»
یک مشت از تسبیح بگیرید بشمارید آخر اگر تک ماند خوب است جفت ماند بد است. این مطلبی است که دست به دست از بزرگان به ما رسیده است.
بنده در بحث استخاره به آن هایی که اجازه دارند معتقدم. بعضی ها که صاحب نفس هستند و استخاره آن ها در اثر توسل و مانند این ها است خوب است.
مثلا حاج آقای محسنی ملایری خودش نقل می کرد می گفت من از خود حضرت رضا (سلام الله علیه) مستقیم برای استخاره اجازه گرفتم. خیلی هم استخاره های عجیبی داشت. من تقریبا نزدیک ده سال با ایشان بودم موردی ندیدم که استخاره ایشان خطا برود خیلی استخاره ایشان درست بود. مثلا شما استخاره می خواستی قرآن را باز می کرد یک آیه می آمد شروع می کرد به توضیح دادن می گفت خوب است. یک آقای دیگر استخاره می خواست همان آیه می آمد ایشان طور دیگر معنی می کرد.
یکی از دوستان، آقای اشعری نماینده امام در هلال احمر بود همچنین از اساتید حوزه و یک مدتی هم معاون آموزش حوزه بود ایشان به حاج آقای ملایری گفت: حاج آقا! برای دو نفر یک آیه آمد برای یکی گفتید خیلی خوب است. برای دیگری گفتید خوب نیست. آقای محسنی گفتند من نمی دانم! قرآن را که باز می کنم به آیه که نگاه می کنم یک چیزی زیر گوشم می گویند، همان که زیر گوشم می گویند من هم همان را برای مردم می گویم!
آغاز بحث...
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ بحث ما در رابطه با ولایت فقیه و شبهاتی که مخالفین در رابطه با ولایت فقیه دارند بود. عرض کردیم حدود دویست و سی کتاب در ولایت فقیه که توانستیم یا اصل کتاب یا فایل آن را به دست بیاوریم حدود ده – پانزده مورد قبل از انقلاب بوده و الباقی بعد از انقلاب نوشته شده است.
ولی آن چه ملاحظه کردیم بزرگواران بحث ولایت فقیه را بر محوریت احادیث اهل بیت آن هم همان دو سه تا روایت که مشهور است مانند مقبوله عمر ابن حنظله و مانند آن آورده اند:
«جعلت حاکما»
یا:
«جعلت قاضیا»
یا: «فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه»
«فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه»
وسائل الشیعة، جلد 27، ص131
همین سه – چهار تا روایتی که مشهور است.
نقد و ابرام هم با محوریت فقهای شیعه صورت گرفته است ولی این که آیا خارج از شیعه اهل سنت در رابطه با ولایت فقیه بحث دارند یا ندارند بنده ندیدم نمی گویم بحث نکردند بنده در بیش از دویست کتابی که تا حدودی در فصل تابستان فرصت داشتم ملاحظه کردم ندیدم.
ولی آن ها نسبت به ولی فقیه یا نسبت به عالم که از طرف خدای عالم بر مردم و سلطان سلطنت دارد در این مورد روایات زیاد دارند.
در این هفت – هشت سال اخیر هم بعضی از بزرگان اهل سنت با واژه ی ولایت فقیه بحث کرده اند؛ یعنی علما نسبت به عموم مردم و نسبت به حاکمان ولایت دارند. این هم جدیدا دو مورد یا سه مورد را من دیدم اهل سنت بحث کردند.
اما شبهاتی از ناحیه ای بعضی از تندروهای اهل سنت یا بعضی از وهابی ها در حوزه ولایت فقیه وارد شده است. حدود ده – دوازده تا کتاب مستقل یا مقاله مستقل علیه ولایت فقیه نوشته شده است همان طور که قبلا گفتم یکی از آن ها کتاب محمد مال الله به نام نقد ولایة الفقیه است. کاملا مشخص است اسمش را هم نقد ولایت فقیه گذاشته اند. این کتاب چاپ عربستان سعودی است. این کتاب نقد نیست اگر اسمش را سبّ و شتم ولایت فقیه می گذاشتند بهتر بود!
در این کتاب خیلی ناجوانمردانه نسبت به بزرگان، نسبت به مرحوم امام و مخصوصا نسبت به آیت الله العظمی خویی حرف های نادرست زده است. ما قبلا یک جلسه نسبت به مقدمه ای که دارد بحث کردیم.
بعد از ایشان بحث کتاب احمد الکاتب بود، اول نوشته بود «تطور الفکر الشیعي من الشوری الی ولایة الفقیه». بعد می گوید من این کتاب را نوشتم دیدم بعضی از علمای شیعه که به من جواب دادند عمده جواب این ها در رابطه با بحث امامت است نسبت به امامت حضرت مهدی شبهات من را هیچ کس جواب نداد و ولایت فقیهی که مترتب بر حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است هیچ کس به من جواب نداده است. لذا من اسم کتاب را عوض کردم به: «الامام المهدي محمد ابن الحسن العسکری (سلام الله علیه) حقیقة تاریخیة ام فرضیة فلسفیة».
ظاهر قضیه این است که تمام احادیث شیعه را کاملا دیده است من ندیدم در مخالفین این قدر روی احادیث شیعه کار کرده باشد و بعد همان طور که ما در جلسات قبل هم اشاره داشتیم عمده سخنش این است که شیعه بعد از شهادت امام عسکری (سلام الله علیه) در یک بن بست قرار گرفت راه بیرون رفت از این بن بست نداشت. بعد فرضیه ولادت حضرت مهدی را جعل کردند با این که امام عسکری (سلام الله علیه) فرزندی نداشت. و بر مبنای این تصویری که از ولادت حضرت مهدی ترسیم کردند، شیخ مفید (رضوان الله تعالی علیه) و امثال او آمدند بحث ولایت فقیه را مطرح کردند! یعنی عصاره حرفش از اول تا آخر کتاب این است.
او می گوید ما در میان شیعه در این قضیه که امیر المؤمنین خلیفه و وصی پیامبر است روایت زیاد داریم ولی تمام روایاتی که در این زمینه است مربوط به وصایت امیر المؤمنین در مسائل شخصی رسول اکرم است. ارتباطی به سیاست و حکومت ندارد!
در این مورد هم مطالبی را می آورد من به عنوان نمونه خدمت بزرگوارانی که تازه به کلاس پیوسته اند و در خدمت شان هستیم عرض کنم. از صفحه 12 کتاب بحث خودش را شروع می کند.
«فقد ولدت على أثر الإیمان بوجود الامام "محمد بن حسن العسكري" الفرقة الاثنا عشرية، بعد أن كاد المذهب الامامي يصل الی طريق مسدود، ولو لم یکن ذلک الفریق من الشیعة یؤمنون بولادة و وجود "الامام محمد بن الحسن العسکري" لما تکونت الفرقة الاثنا عشریة»
اگر این ها اعتقادی به ولادت امام مهدی نداشتند فرقه شیعه اثنی عشری شکل نمی گرفت... بعد می گوید:
«ومنذ أیام الغیبة الأولی، ظهرت في صفوف الشیعة دعوات...»
در صفوف شیعه ادعاهایی بوده است
«وادعی بعض العلماء کالشیخ المفید، في قرن الخامس الهجري استلام رسائل خاصة من الامام المهدي، ثم ظهرت نظریة النیابة العامة للفقهاء أي کون کل فقیه نائبا عن الامام المهدي»
خلاصه حرفش این است. می گوید وجود امام مهدی مسئله تاریخی یا آینده نیست بلکه این قضیه، قضیه تصورات فلسفیه است و هیچ ارتباطی به این مسائل ندارد. بعد این تعبیرش خیلی قابل توجه است:
«وقد انطلق الإمامیون في بناء نظریتهم من کون الامام علي بن أبي طالب وصیا للنبي (صلی الله علیه وسلم) وهو أمر ثابت»
این که امیر المؤمنین وصی پیغمبر است امر ثابت است
«لا یختلف علیه المسلمون»
نه «لا یختلف علیه الشیعة»! آدرس می دهد کافی، جلد 1، صفحه 236 با این که در همان روایت رسول اکرم فرمودند:
«عَلِيُّ خَلِيفَتِي وَ وَصَیّي»
وصی پیغمبر بودن امر ثابت است
«لا یختلف علیه المسلمون ولکنه کان یتعلق بالأمور العادیة والشخصیة»
ارتباطی به مسئله سیاست، امامت و خلافت ندارد تو وصی من هستی تا قرض ها من را بدهی! اموال من را چنین و چنان کنی! من را غسل، کفن و دفن کنی و امثال این ها. بعد شروع می کند بحث های دیگر که مترتب بر این است.
حدیث غدیر، حدیثی صحیح است ولکن دلالت بر امامت ندارد صحابه از حدیث غدیر امامت نفهمیدند ولذا سراغ ابوبکر رفتند! من جمله از این ها امیر المؤمنین بود با ابوبکر بیعت کرد و هرگز امیر المؤمنین کسی را به امامت خودش دعوت نکرد بعد خطبه 92 نهج البلاغه را نقل می کند:
«دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 136
امثال این را ایشان به این شکل مطرح می کند. پنج، شش تا از عبارت های نهج البلاغه یا کتاب سلیم ابن قیس را مطرح می کند.
خلاصه بحثی که در رابطه با حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) داشتیم این طوری بود که می گوید امام عسکری فرزندی نداشت البته قفاری هم در اصول مذهب شیعه اش مفصل روی این قضیه بحث کرده است.
احسان الهی ظهیر در برخی کتاب هایش همین بحث را مطرح کرده که حضرت امام عسکری از دنیا رفت و فرزندی نداشت. ابن تیمیه هم همین را می آورد از طبری و بعضی از مورخین نقل می کند که امام عسکری از دنیا رفت و فرزندی نداشت اموالش هم بین برادرش و دیگر وراث طبقه دوم تقسیم شد.
تا به حال چند تا بحث داشتیم اولاً از امام عسکری (سلام الله علیه) پنج روایت صحیحه آمده است که حضرت از ولادت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) خبر داد البته روایاتی آوردیم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی پنج هزار و شش روایت در منتخب الأثرشان آوردند با این عنوان که رسول اکرم فرمودند ائمه بعد از من دوازده نفر هستند اولین شان علی ابن ابی طالب (سلام الله علیه) آخرین شان مهدی (سلام الله علیه) هستند.
از ائمه (علیهم السلام) به همین شکل روایات متعدد آمده است خودمان سیصد روایت را بررسی سندی کردیم نام ائمه (علیهم السلام) از حضرت امیر با وصف ویژه امام تا حضرت مهدی (ارواحنا فداه) برده شد. در کتب اهل سنت در فرائد السمطین نام ائمه در دو یا سه روایت از حضرت امیر تا حضرت مهدی بالصراحه آمده نه بالإشاره. همچنین مناقب خوارزمی نام ائمه را از نبی مکرم در دو تا روایت نقل کرده است.
افرادی که شاهد ولادت حضرت مهدی بودند حکیمه خاتون و چهار زن دیگر. عقیقه دادن امام عسکری بعد از ولادت حضرت مهدی شش روایت که بعضی ها هم صحیح بود. حتی در روایت دوم حضرت دستور داد سیصد گوسفند کشتند برای حضرت مهدی به عنوان عقیقه در میان مردم توزیع کردند.
با توجه به این که در همان زمان شبهاتی بود و در آینده هم می شود باشد حضرت این کار را انجام دادند.
کسانی که حضرت مهدی (ارواحنا فداه) را در زمان حیات امام عسکری دیدند چهارده روایت بود در دومین روایتش محمد ابن عثمان عمری است همراه چهل نفر حضرت مهدی (ارواحنا فداه) را دیدند. با توجه به این هرگونه شک و ریب در ولادت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) مثل انکار آفتاب در روز روشن است.
بعد بحث دیگری را مطرح کردیم انکار ائمه (علیهم السلام) چه صورت دارد؟ انکار تک تک ائمه و جحد مساوی با کفر است. البته کلمه جحد را عرض کردیم به معنای انکار عن علمٍ است مثل:
(وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ)
و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود!
سوره نمل (27): آیه 14
بعد بحثی داشتیم آیا امامت از اصول دین یا فروع دین است؟ بعضی از بزرگواران مثل مرحوم امام و أيت الله خویی می فرمودند از اصول مذهب است از اصول دین نیست و تعدادی از علمای شیعه هم فرمودند از اصول دین است نه از اصول مذهب.
اهل سنت دو موضع داشتند یکی این که امامت از فروعات است ربطی به اصول ندارد باید در کتاب های فقهی مطرح بشود.
اگر ما در کتاب های کلامی آوردیم به خاطر این که گذشتگان این را در کتاب های کلامی آورده بودند ما هم به این شکل آوردیم. این ها که می گویند امامت از اصول دین است وقتی به خلافت شیخین می رسند می گویند
«من أنكر خلافة الصديق أو عمر فهو كافر»
حاشية رد المختار على الدر المختار شرح تنوير الأبصار فقه أبو حنيفة؛ ابن عابدين، محمد أمين بن عمر (متوفاي1252هـ)، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1421هـ - 2000، ج1، ص 561
یا:
«من انكر امامة ابي بكر فهو كافر»
إمتاع الأسماع بما للنبي من الأحوال والأموال والحفدة والمتاع؛ المؤلف: المقريزي، أحمد بن علي بن عبد القادر بن محمد (متوفاى845 هـ)، تحقيق وتعليق محمد عبد الحميد النميسي، ناشر: منشورات محمد علي بيضون دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1420 ه ـ 1999م، ج9، ص218
یا به قول طبری:
«من قال ان أبا بكر وعمر ليسا بامامي هدى ... مبتدع مبتدع يقتل»
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج14، ص275
این ها را مفصل بحث کردیم تا رسیدیم به این جا که بحث امامت استمرار رسالت و نبوت است. همان گونه ای که امر رسالت بید الله است امر امامت هم بید الله است.
(إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا)
به يقين ما تو را گواه (بر اعمال آنها) و بشارتدهنده و بيمدهنده فرستاديم.
سوره فتح (48): آیه 8
«إنا أرسلنا رُسلنا» از آن طرف:
(إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا)
از دودمان من (نيز امامانی قرار بده!)
سوره بقره (2): آیه 124
(وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا)
و آنان را پيشوايانی قرار داديم که به فرمان ما، (مردم را) هدايت می کردند؛
سوره انبیاء (21): آیه 73
بیضاوی، زمشخری و از علمای وهابیت معاصر قلقشندی همه تصریح دارند بر این که این آیات
(إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ)
ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم؛
سوره ص (38): آیه 26
(إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً)
من در روی زمين، جانشينی [= نماينده ای] قرار خواهم داد.
سوره بقره (2): آیه 30
نشان می دهد مسئله امامت از مسائل اساسی و اصول است و قابل اغماض و سهل انگاری نیست _ (که البته) یک بحث جدایی است_.
در رابطه با این که امامت استمرار وظایف رسالت است به این جا رسیدیم که نبی مکرم دو عنوان دارد یک عنوان رسالت و یک عنوان امامت هم شیعه و هم اهل سنت بر این معتقد است. روایات متعدد در کافی و دیگر کتب داریم که:
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ كَانَ إِمَاما»
«رُوِّينَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه واله وسلم) أَنَّهُ ذَكَرَ وَفَاةَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فَقَالَ لَمَّا غَسَّلَهُ عَلِيٌّ (علیه السلام) وَ كَفَّنَهُ أَتَاهُ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا لِيُصَلُّوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ رَأَوْا أَنْ يُدْفَنَ فِي الْبَقِيعِ وَ أَنْ يَؤُمَّهُمْ فِي الصَّلَاةِ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْهُمْ فَخَرَجَ عَلِيٌّ (علیه السلام) عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) كَانَ إِمَاماً حَيّاً وَ مَيِّتاً وَ إِنَّهُ لَمْ يُقْبَضْ نَبِيٌّ إِلَّا دُفِنَ فِي الْبُقْعَةِ الَّتِي مَاتَ فِيهَا قَالُوا اصْنَعْ مَا رَأَيْتَ فَقَامَ عَلِيٌّ (صلی الله علیه واله وسلم) عَلَى بَابِ الْبَيْتِ فَصَلَّى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ قَدِمَ النَّاسُ عَشَرَةً عَشَرَةً يُصَلُّونَ عَلَيْهِ وَ يَنْصَرِفُونَ.»
نام كتاب: دعائم الإسلام؛ نويسنده: ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى، (تاريخ وفات مؤلف: 363 ق)، محقق / مصحح: فيضى، آصف، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم: 1385ق، ج1، ص 234 و 235
اهل سنت هم روایات متعدد دارند که نبی مکرم افزون بر این که نبی و رسول بود رتبه امامت را هم داشت. بعضی از بزرگان ما گفتند در غدیر نبی مکرم مقام امامت خودش را به امیر المؤمنین واگذار کرد چون رسالت قابل انتقال نیست افزون بر این که رسالت با آمدن نبی مکرم پرونده اش برای همیشه مختومه شد.
روی این بحث داشتیم بعضی از بزرگواران مخصوصاً جناب آقای رضوی هم إن قُلت داشت، عرض کردیم تا حدودی روایات من جمیع الجهات صراحت دارد بر این که نبی مکرم امام بودند و دلیل بر امامت نبی مکرم آیه 6 سوره احزاب است
(النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)
پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛
سوره احزاب (33): آیه 6
حدود شش، هفت روایت صد در صد صحیح داریم که نبی مکرم می فرماید:
«أَنَا أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مَعِي أَمْرٌ وَ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدِي أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مَعَهُ أَمْرٌ ثُمَّ ابْنِيَ الْحَسَنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مَعَهُ أَمْرٌ ثُمَّ أَعَادَ فَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِذَا أَنَا اسْتُشْهِدْتُ فَعَلِيٌّ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ عَلِيٌّ فَابْنِيَ الْحَسَنُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذَا اسْتُشْهِدَ الْحَسَنُ فَابْنِيَ الْحُسَيْنُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِم»
تا حضرت مهدی (ارواحنا فداه)
«أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»
نام كتاب: كتاب سليم بن قيس الهلالي؛ نويسنده: هلالى، سليم بن قيس (تاريخ وفات مؤلف: 76 ق)، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد، ناشر: الهادى، قم: 1405ق، ج2، ص837
ولذا بزرگان ما مخصوصاً امام (رضوان الله تعالی علیه) و مرحوم صدر در کتاب ماوراء الفقه و بعضی از فقهای دیگر یکی از ادله ای که برای بحث ولایت فقیه آورده اند که ولایت بر عموم مردم دارد بحث «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» است فقیه ولایت مطلقه دارد و تمام مقامی که امام دارد تمام مقام را فقیه هم دارد الا «ما خرج بالدلیل» یا جز مواردی که از مختصات امام بوده است.
مثل ولایت تکوین، علم به غیب و امثال این ها آن که مربوط به امام بود و از مختصات امام بود مابقی مقام امام کامل برای ولی فقیه ثابت است.
مرحوم بهبهانی در مصباح الهدایة می گوید:
«لان الامامة مرتبة فوق الرسالة»
امامت مرتبه ای فراتر (بالاتر) از رسالت است!
استدلال می کنند بر این که حضرت ابراهیم (علی نبینا وآله وعلیه السلام) نبی، رسول و خلیل بوده است.
(وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)
(به خاطر آوريد) هنگامي که خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود. و او به خوبي از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض کرد: «از دودمان من (نيز اماماني قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمکاران نميرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)».
سوره بقره (2): آیه 124
بعد از امتحانات متعدد فَلَما (فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا) روایتی است معمولاً عزیزان این روایت را دیده اند یکی از اساسی ترین روایاتی است که ما داریم عیون أخبار الرضا، جلد 2، صفحه 196 از حضرت رضا (سلام الله علیه) است می فرماید
«هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ»
آیا مردم جایگاه امامت را می دانند تا بتوانند امام را معین کنند
«إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ»
جایگاه امامت یک جایگاه خیلی بالاتر و مقام گسترده ای دارد که عقل بشر هم به آن جا نمی رسد
این عبارت صریح امام رضا است روایت صحیحه است. امامت چیزی است که خدای عالم به ابراهیم خلیل بعد از نبوت و خلیلیت عنایت کرد «مَرْتَبَةً ثَالِثَةً» مرتبه سوم، اول نبی بود بعد خلیل الرحمن و بعد امام شد.
«وَ فَضِيلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِكْرَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً فَقَالَ الْخَلِيلُ علیه السلام سُرُوراً بِهَا»
نام كتاب: عيون أخبار الرضا عليه السلام؛ نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على (تاريخ وفات مؤلف: 381 ق)، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى، ناشر: نشر جهان، تهران: 1378ق، ج1، ص217
در نبوت و خلیلیت «سُرُوراً بِهَا» نیست ولی امامت یعنی یک ولایت خاصی بر تمام امور دینی و دنیوی مردم است.
پرسش:
چه کسی گفت امامت شامل حکومت هم است اما در نبوت چنین چیزی نداریم؟
پاسخ:
پیامبران، امام و انبیاء آن ها که نبی بودند هیچ گونه ولایت (در) تشکیل حکومت نداشتند. ولی آن ها که رسول بودند تعداد زیادی از این ها که قرآن نام برده است مثل حضرت سلیمان، حضرت داود، حضرت ابراهیم و فرزندان حضرت ابراهیم (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا) معنای اصطلاحی امامت را از شیعه و سنی بگیرید:
«الامامة ریاسة عامة في أمور الدین والدنیا خلافة عن النبي»
ر. ک: النكت الإعتقادية؛ الشيخ المفيد (وفات : 413)، حقيق: رضا المختاري، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان 1414 - 1993 م، ص 39
رسائل الشريف المرتضى؛ الشريف المرتضى (فات : 436)، تحقيق: تقديم : السيد أحمد الحسيني / إعداد: السيد مهدي الرجائي، ناشر: دار القرآن الكريم – قم 1405، ج 2، ص 264
شیخ مفید دارد، سید مرتضی دارد، شیخ طوسی دارد از علمای اهل سنت عضد الدین ایجی دارد، قاضی عبد الجبار معتزلی دارد، ماوردی دارد و حتی ابن تیمیه هم دارد «الامامة ریاسة عامة في أمور الدین والدنیا خلافة عن النبي» یا «نیابة عن النبي» مفصل ترینش را ابن خلدون دارد .
پرسش:
این معنا را می شود از امامت فهمید اما معنای رسول و نبوت را نمی شود فهمید.
پاسخ:
(يا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَينَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يوْمَ الْحِسَابِ)
اي داوود! ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم؛ پس در ميان مردم بحق داوري کن، و از هواي نفس پيروي مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کساني که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدي بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!
سوره ص (38): آیه 26
(إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَينَ النَّاسِ) از این چه استفاده ای می کنیم؟ (فَاحْکُمْ) قضاوت نیست فرد عادی هم می تواند قضاوت کند
پرسش:
منظور من این است که معنای امامت، حکومت هم داخلش است در رسول و نبی معنای حکومت شاملش نمی شود.
پاسخ:
(وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَينَا إِلَيهِمْ فِعْلَ الْخَيرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ)
و آنان را پيشواياني قرار داديم که به فرمان ما، (مردم را) هدايت ميکردند؛ و انجام کارهاي نيک و برپاداشتن نماز و اداي زکات را به آنها وحي کرديم؛ و تنها ما را عبادت ميکردند.
سوره انبیاء (21): آیه 73
(جَعَلْنَا) این ائمه را (يهْدُونَ بِأَمْرِنَا) نه این که جَعَلنا افراد عادی را
پرسش:
امامت هم این داشتند
پاسخ:
بعضی انبیاء، امامت هم داشتند (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً) ما هم همین را داریم می گوییم. برخی از انبیاء (جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً) آن وقت (يهْدُونَ بِأَمْرِنَا) مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) در المیزان اشارات لطیفی دارد می گوید خدای عالم فرمود (أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا) این امر، امر عادی نیست. این امر: (إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيئًا أَنْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ) است.
(إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيئًا أَنْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ)
فرمان او چنين است که هرگاه چيزی را اراده کند، تنها به آن می گويد: «موجود باش!»، آن نيز بی درنگ موجود می شود!
سوره یس (36): آیه 82
این ها در اراده تکوینی فراتر از تشریع اراده تشریعی هم داشتند. آقای طباطبایی تعبیر خیلی ظریفی دارد دوستان حتماً مراجعه کنند.
حضرت رضا (سلام الله علیه) می فرمایند امامت یک مرتبه سومی است که خدای عالم به نبیّش بخشید بعد از این خوشحال شد (وَمِنْ ذُرِّيتِي) آیا از این ها به ذریه من هم می رسد یا نه؟ خدای عالم نفرمود می رسد یا نمی رسد فرمود (لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ) امامت عهد الله است. یعنی چیزی نیست که مردم بخواهند امام انتخاب کنند در اختیار مردم نیست. این عهد الله است این عهد الله به ظالم (لَا ینَال) به غیر ظالم (ینَال)
لذا فرزندان حضرت ابراهیم آن دسته ای که «ظالماً لِنَفسِه» بودند خارج شدند آن ها که «ظالماً لِنَفسِه» نبودند ماندند.
در صحیح بخاری روایتی است که نبی مکرم از باب این که از فرزندان حضرت ابراهیم هست دارای امامت است. امامت نبی مکرم همان (وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ) این جا بخاری روایت مفصلی دارد که اگر رسیدیم عرض می کنم.
حضرت ابراهیم وقتی ادعای نبوت و رسالت دارد در برابر بت ها و ... می آید آن جا دارد که
(قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يذْكُرُهُمْ يقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ)
(گروهی) گفتند: شنيديم نوجوانی از (مخالفت با) بتها سخن می گفت که او را ابراهيم می گويند.
سوره انبیاء (21): آیه 60
(فَتًی)، نوجوان بوده از نوجوانی به رسالت و نبوت برگزیده شد ولی حضرت ابراهیم در دوران پیری دارای فرزند شد. آیه
(قَالَتْ يا وَيلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيخًا إِنَّ هَذَا لَشَيءٌ عَجِيبٌ)
گفت: ای وای بر من! آيا من فرزند می آورم در حالی که پيرزنم، و اين شوهرم پير مردی است؟! اين راستی چيز عجيبی است!
سوره هود (11): آیه 72
وقتی آن ملک بشارت داد گفت من پیر زن و از کار افتاده هستم فرشته ای که آمده بود گفت شما عهد و قدرت خدا را انکار می کنید؟ یعنی مشخص است که حضرت ابراهیم تا دوران پیری فرزندی نداشت یعنی خودش و همسرش پیر بود (أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيخًا) در این جا بحث امامت است. می گوید (وَمِنْ ذُرِّيتِي) یعنی معلوم است امامت زمانی آمد که حضرت ابراهیم دارای فرزندانی بود.
کاملاً مشخص است که فاصله بین رسالت حضرت ابراهیم تا امامت ایشان خیلی بود شاید هشتاد، نود سال بوده باشد عمر حضرت ابراهیم در دست نیست. مشخص است بر این که امامت یک مقام فرا نبوت و فرا رسالت است.
پرسش:
ظلم هم آمده است
پاسخ:
(إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ)
شرک، ظلم بزرگی است.
سوره لقمان (31): آیه 13
پرسش:
اگر شرک را ظلم بدانیم
پاسخ:
فرق نمی کند امام باید معصوم باشد
(مَنْ يتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ)
هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خويشتن ستم کرده
سوره طلاق (65): آیه 1
گناهی مرتکب بشود در دایره ظالم شد
پرسش:
این را هم داریم که می گوید ظلمت نفسی
پاسخ:
«ظلمت نفسی» در مراتب بالای عرفانی بودند یک لحظه غفلت از حضور حق را در خودشان ظلم می دانستند. خدا بیامرزد آیت الله شاه آبادی استاد زاده امام یک تعبیری داشت هشت سالی که خدمت ایشان بودیم شاید هزاران بار این را تکرار می کرد می گفت
«الْعَارِفُ شَخْصُهُ مَعَ الْخَلْقِ وَ قَلْبُهُ مَعَ اللَّهِ لَوْ سَهَا قَلْبُهُ عَنِ اللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ لَمَاتَ شَوْقا»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج3، ص14
این ها مراتب بالایی دارند نبی مکرم وقتی برای مردم موعظه می فرمود ، بعد از هر موعظه ای هفتاد بار استغفار می کرد و فرمود
«إنّ القلب لیغان»
متوجه خلق شدم از خالق – البته در حد خودشان عقل مان نمی رسد-
«لَا أُحْصِي ثَنَاءَكُمْ وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُم»
من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص615
«حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ.»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج25، ص205
این ها در آن مرتبه بودند «ظلمت نفسي» نبی مکرم هم
(إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيكَ وَيهْدِيكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا)
ما برای تو پيروزی آشکاری فراهم ساختيم! تا خداوند گناهان گذشته و آينده ای را که به تو نسبت می دادند ببخشد (و حقانيت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدايتت فرمايد.
سوره فتح (48): آیات 1 و 2
ظاهرش به خود نبی مکرم است گرچه آقایان توجیه کردند «لِيغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ یعنی ذنب أمتک وَمَا تَأَخَّرَ»
یک نکته ای هم امام (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب مصباح الهدایه دارد من چاپ قبل از انقلاب مصباح الهدایه را دارم در صفحه 122 از مرحوم محمد رضا قمشه ای نقل می کند
«فالحقيقة المحمّديّة هي الَّتي تجلَّت في صورة العالم والعالم من الذرّة إلى الدرّة ظهورها وتجلَّيها»
مصباح الهداية إلى الخلافة والولاية؛ مؤلف: امام خمينى- تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، ص57
در عالم هستی هرچه است تجلی سلسله جلیله احمدیین است جز او چیز دیگر نیست. الان عالم ماده هم یک مرتبه ای از وجود رسول اکرم و اهل بیت عصمت و طهارت است و لذا بعضی از اولیاء الله تعبیرشان این است این که ائمه دارند استغفار می کنند همان عبارتی که در زیارت آل یاسین است (زیارت آل یاسین مفصل نه زیارت آل یاسین کوچک) که خیلی مضامین عالی دارد.
دوستان اگر حوصله داشتند بحار جلد 102 صفحه 92 چاپ بیروت جلد 99 صفحه 102. دو تا زیارت آل یاسین از حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) صادر شده این چهار – پنج صفحه است.
در یکی از فرازها است:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع»
درود بر آقایی که همه چیز را می بیند و همه چیز را می شنوند
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج99، ص93
همان تعبیری که در روایت است اگر تصور می کنید ما شما را نمی بینیم صدای شما را نمی شنویم بد عقیده ای دارید ما را همواره حاضر و ناظر خودتان بدانید.
پرسش:
این را به عنوان مقامات می شود ثابت کرد در خارج این ها را نمی شود ثابت کرد.
پاسخ:
چرا؟ کسی خدمت امام (سلام الله علیه) می آید می گوید اگر ما حاجتی داشتیم چه کار کنیم؟ حضرت فرمود لبت را تکان بده ما می شنویم.
«قَالَ لَئِنْ تَرَوْنَ أَنَّهُ لَيْسَ لَنَا مَعَكُمْ أَعْيُنٌ نَاظِرَةٌ أَوْ أَسْمَاعٌ سَامِعَةٌ لَبِئْسَ مَا رَأَيْتُمْ وَ اللَّهِ لَا يَخْفَى عَلَيْنَا شَيْءٌ مِنْ أَعْمَالِكُمْ فَاحْضُرُونَا جَمِيلًا وَ عَوِّدُوا أَنْفُسَكُمْ الْخَيْرَ وَ كُونُوا مِنْ أَهْلِهِ تُعْرَفُونَ بِه»
نام كتاب: الخرائج و الجرائح؛ نويسنده: قطب الدين راوندى، سعيد بن هبة الله (تاريخ وفات مؤلف: 573 ق)، محقق / مصحح: مؤسسة الإمام المهدى عليه السلام، ناشر: مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، قم: 1409ق، ج2، ص596
اگر شما با اهل الله و اولیاء الله باشید این چیزها راحت حل می شود اگر یک ماه دو ماه با آیت الله العظمی بهجت بودید آن جا عملا ایشان به شما نشان می داد.
این تعبیر ایشان است که بارها گفته است : ما حرف می زنیم قبل از این که صدای ما به گوش مان برسد حضرت ولی عصر این حرف ما را می شنود!
ملاحظه بفرمایید اولیاء الله با این عقیده به آن بالا رسیده اند نه مثل ما که توسل داریم از اول تا آخر حواس مان به قرض ها و بچه ها و خانه زندگی است همین طوری زیارت مان تمام شد و اصلا حواس مان نبود.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته