2025 August 10 - يکشنبه 19 مرداد 1404
مقام امامت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
کد مطلب: ١٣١٣٧ تاریخ انتشار: ٠٤ دي ١٤٠٣ - ١٦:٥٦ تعداد بازدید: 272
دروس خارج » فقه الحکومه
مقام امامت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

(جلسه بیست و هشتم 19 08 1403)

 
 
 

لينک دانلود
  
 

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم

 (جلسه بیست و هشتم 19 08 1403)

موضوع: مقام امامت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

بحث ما در رابطه با شبهات ولایت فقیه است برخی می خواهند ولایت فقیه را نفی کنند تواناییش را ندارند امامت یا مهدویت را نفی می کنند.

در رابطه با این که امامت و خلافت نیابتی از نبوت است و امامت، استمرار نبوت است اگر بنا باشد امامت استمرار نبوت باشد ولایت فقیه هم استمرار امامت است هیچ شک و شبهه ای در آن نیست. به آن ادله ای که آقایان آوردند مفصل به حول و قوه الهی می رسیم از دوستان تقاضا می کنم کتاب مرحوم آقای نراقی (رضوان الله تعالی علیه) را مطالعه کنند. هجده، نوزده روایت آورده است البته بعضی از روایاتش مربوط به اهل سنت است و اصلاً ارتباطی به بحث ولایت فقیه ندارد. مرحوم امام تسامحاً بعضی از این روایات را آورده است. از میان این ها چهار، پنج روایت است که قابل تأمل است.

 مرحوم صدر از بیست و اندی روایت به نُه روایت استناد کرده است. ما بقی اصلاً ارتباطی به بحث ولایت فقیه ندارد.

 در این جا از بزرگواران نقل کردیم از مرحوم علامه حلی، شیخ طوسی، محمد ابن جریر طبری، ابن شهر آشوب

«الإمامة فرع الرسالة»

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)؛ نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد ناشر: علامه، ج‏1، ص261

 

علامه حلی:

«ألإمامة لطف عام، والنبوة لطف خاص لامكان خلق الزمان من نبي حي، بخلاف الإمام لما سيأتي، وإنكار اللطف العام شر من إنكار اللطف الخاص، وإلى هذا أشار الصادق عليه السلام بقوله عن منكر الإمامة أصلا ورأسا وهو شرهم»

كتاب: الألفين؛ نويسنده: العلامة الحلي (وفات: 726)، ناشر: مكتبة الألفين  الكويت: 1405- 1985م، ص23

محمد رضا مظفر:

«فالإمامة استمرار للنبوة»

كتاب: عقائد الإمامية؛ نويسنده: الشيخ محمد رضا المظفر (وفات: 1383)، تحقيق: تقديم: الدكتور حامد حفني داود، ناشر: انتشارات أنصاريان - قم- ايران، ص65 و 66

یا:

«ويشهد لكون الإمامة من أصول الدين، أنّ منزلة الإمام كالنبيّ في حفظ الشرع، ووجوب اتّباعه ، والحاجة إليه، ورئاسته العامّة، بلا فرق»

دلائل الصدق لنهج الحق‏؛ نويسنده: مظفر نجفى، محمد حسن‏، تاريخ وفات مؤلف: 1334 ش‏، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: موسسة آل البيت‏، ج4، ص217

مرحوم علامه امینی:

 «الخلافة أنها إمرة إلهية كالنبوة»

الغدير؛ نويسنده: الشيخ الأميني (وفات : 1392)، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت – لبنان، ج7، ص131

این ها نکاتی بود که در جلسه گذشته اشاره شد. مرحوم سید علی بهبهانی (رضوان الله تعالی علیه) می گوید:

«فالمعرفة إنما تجب لأحد الوصفين»

کل معرفت متعلق به دو صفت است

«فإن وجبت المعرفة لأجل الرسالة استلزم وجوب معرفة الإمام بطريق أولى»

اگر معرفت نبی را لازم و واجب بدانیم معرفة الإمام هم به طریق اولیٰ واجب است چرا؟

«لأن الإمامة مرتبة فوق الرسالة»

این را عزیزان خوب دقت کنند این تعبیر جدیدی است در فرمایشات بزرگان قبلی که آوردیم نبوده «الإمامة مرتبة فوق الرسالة»

«وإن وجبت لأجل الإمامة، فالوجوب أوضح لاتحاد الموضوع واستحالة التفكيك»

اگر معرفت به خاطر امامت واجب باشد

«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية»

در این جا هم معرفت امام واجب است چون اتحاد موضوع امامت و نبوت است.

«قد تبين مما بيناه من أن الإمامة أعلى مرتبة، وأكمل درجة من النبوة والرسالة»

امامت درجه ای است که هم از نبوت و هم از رسالت بالاتر است بزرگان فرق بین نبوت و رسالت را بیان کرده اند. در رسالت بعضی ها می گویند آن جایی است که دین جهانی است ولی نبوت یک منطقه خاصی است. رسالت آن جایی است که صاحب شریعت است نبوت تابع پیامبران صاحب شریعت است.

«سر تقديمه صلى الله عليه وآله وسلم منزلته من الأمة من حيث الإمامة، لا من حيث النبوة»

این که منزلت رسول اکرم نسبت به دیگر انبیاء مقدم است به خاطر امامتش است نه به خاطر نبوتش. مقدم کردن امیر المؤمنین به خاطر این که خود امام است او را مقدم کرده است «لا من حیث النبوة» دوستان دقت کنند ادله اش را خدمت عزیزان می آورم. یعنی اگر امیر المؤمنین را برای امامت نصب کرده یعنی قائم مقام خودش در امامت کرده است.

نبی مکرم سه مرتبه دارد مرتبه نبوت، مرتبه رسالت و مرتبه امامت. مرتبه نبوت و رسالت قابل واگذاری نیست ولی مرتبه امامت قابل واگذاری است این که درباره امیر المؤمنین فرمود:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏»

قبلش می گوید:

«أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُم‏»

نمی گوید «أ لَسْتُ نَبیکُم، أ لَستُ رسولکم» می گوید «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُم‏» این «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُم‏» بحث امامت و تدبیر امور جامعه است نه بحث ابلاغ وحی و شریعت.

بعد می گوید:

«حين استخلف مولانا أمير المؤمنين عليه السلام مكانه صلى الله عليه وآله وسلم وأثبت له الولاية فقال صلى الله عليه وآله وسلم: " ألست أولى بكم من أنفسكم " ولم يقل : " لست نبيكم أو رسولكم " فإن إمامة الفرع وولايته متفرعة على إمامة الأصل وولايته. لا على نبوته ورسالته، إذ لا توجب نبوة الأصل أو رسالته ثبوت الإمامة لخليفته، والقائم مقامه»

مصباح الهداية في إثبات الولاية؛ نويسنده: السيد علي البهبهاني (وفات: 1350)، تحقيق: إشراف: رضا الأستادي، ناشر: مدرسة دار العلم – أهواز، چاپخانه: سلمان الفارسي – قم: 1418، ص133

پرسش:

«أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُم‏» پیغمبر اکرم یک شخصیت حقوقی دارد یک شخصیت حقیقی دارد شخصیت حقوقی پیغمبر، نبی بودن، پیغمبر بودن و مرسل بودن است این که می گوید «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُم‏» یعنی منِ شخصیت حقوقی من، منی که پیغمبر هستم آیا اولیٰ بر شما نیستم؟ این طور نیست بگوییم «أ لَستُ» گفت یعنی ناظر به شخصیت حقیقی پیغمبر بلکه نه به شخصیت حقوقی پیغمبر است یعنی همین نبی بودن درونش لحاظ شده است.

«أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُم‏» یعنی منِ پیغمبر به عنوان پیغمبریتم آیا بر شما اولویت ندارم؟

پاسخ:

نه پیغمبریتش ابلاغ وحی و ابلاغ شریعت است تدیر امور جامعه اش و تأسیس حکومتش به خاطر «أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُم‏» است ولذا در روایات متعدد داریم

«قال رسول الله أنا أولى بكم من أنفسكم‏»

و بعد از من:

 «علي أولی بکم من أنفسکم»

 بعد از او:

 «الحسن أولی بکم من أنفسکم»

 نبی مکرم، یک نبوت دارد، یک رسالت دارد و یک امامت. روایاتش را می آوریم روایات متعدد داریم رسول اکرم خودش را امام معرفی می کند ائمه از رسول اکرم با واژه امام تعبیر می کنند. آن جا که بحث تدبیر جامعه هست آن جا ناظر به امامت پیغمبر است. آن جای که ناظر به شریعت و ابلاغ شریعت و احکام است آن جا رسول است.

الان روایتش را می آوریم عیون اخبار الرضا، جلد 2، صفحه 196 امام رضا (سلام الله علیه)

«هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ»

آیا این مردم جایگاه و محل امامت را می شناسند؟ امکان پذیر است این ها بتوانند امام انتخاب کنند؟

«إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ»

جایگاه امامت خیلی بالاتر از این است که بشر بتواند با عقول شان به آن برسند.

«أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّهُ بِهَا إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيل‏ علیه السلام بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً»

اول: نبی شد، دوم: خلیل، سوم: مرتبه امامت به حضرت ابراهیم داده شد!

«وَ فَضِيلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِكْرَهُ»

این موجب خوشحالی حضرت ابراهیم شد

«فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً فَقَالَ الْخَلِيلُ علیه السلام سُرُوراً بِهَا وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي»

...آیا این امامت به ذریه من می رسد؟

«قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»

كافي( ط- دارالحديث)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏ (تاريخ وفات مؤلف: 329 ق‏)، محقق / مصحح: دارالحديث‏، ناشر: دار الحديث‏، قم‏، ق 1429، ج1، ص490

تعبیر کاملاً مشخص است مراحل نبوت، خلیلیت و امامت یکی یکی می آید وقتی «فأتمَّهُنَّ» شد

(وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)

(به خاطر آوريد) هنگامي که خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود. و او به خوبي از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض کرد: «از دودمان من (نيز اماماني قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمکاران نمي‌رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)»

سوره بقره (2): آیه 124

(قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً)، (جاعِلُکَ لَلنَّاسِ إماماً) چه زمانی؟ آن زمانی که حضرت ابراهیم دارای فرزند شد و حال آن که حضرت ابراهیم در نوجوانی رسول بود.

(قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يذْكُرُهُمْ يقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ)

(گروهی) گفتند: شنيديم نوجوانی از (مخالفت با) بتها سخن می ‌گفت که او را ابراهيم می گويند.

سوره انبیاء (21): آیه 60

گفتند چه کسی این بت ها را شکست؟ (فَتًی) یک نوجوانی (يقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ) در سن پیری خدای عالم او را صاحب اولاد کرد همه استفاده کردند (وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي) آخر عمر بعد از آن که امتحان های شدیدی از ابراهیم گرفته شد مثلا قضیه افتادن به آتش، قضیه گرفتار آن ظالم بودن، قضیه رها کردن همسر با نوزادش در بیابان بی آب و علف.

به نظرم این که حضرت هاجر و اسماعیل رادر بیابان گذاشت هزاران برابر سخت تر از افتادن به آتش است. افتادن در آتش را می گوید می سوزم تمام می شود مسئله ای نیست این طور مقدر کرده اند ولی این که همسر جوانش را با بچه یکی دو ماهه به امر الهی رها کند آبی هم آن جا نیست تصورش هم برای ما سخت است.

بخواهیم تصور کنیم حضرت ابراهیم چه حالتی داشت وقتی برگشت برای ما خیلی سخت است ولذا بعد از این که (فأتمَّهُنَّ، قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً)

می خواهد بگوید نبوت نبی مکرم قابل تفویض نیست رسالت هم قابل تفویض نیست می خواهد جای پیغمبر بنشیند، نبی مکرم می خواهد یک مقام خودش را به امیر المؤمنین واگذار کند نبوت یا رسالتش را واگذار کند؟

پرسش:

شما می گویید نبوت پایین تر است بعدش رسالت و بعدش امامت است بعد می فرمایید نبوت و رسالت قابل تفویض نیست امامت که بالاتر است قابل تفویض است؟

پاسخ:

بله

(لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)

پيمان من، به ستمکاران نمی ‌رسد!

سوره بقره (2): آیه 124

نه این که نمی دهم «الإمامةُ عهدی و عهد الله لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»

برای امیر المؤمنین آن که در غدیر تفویض شد آن ولایت تامّه بر خلایق است، آن ولایت تکوینی و تشریعی برگرفته از مقام نبی مکرم است. امامت یعنی تدبیر امور جامعه!

در حقیقت امامت یک واژه ای است که صاحب آن مسئول تشکیل حکومت سیاسی است. هم شیعه هم سنی در ذیل آیه شریفه (أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُم‏)، بیضاوی، زمخشری، شیخ طوسی و بزرگان «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُم‏ فی أمر دینکم و دنیاکم» دارند.

«(النَّبِىُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ) في كل شيء من أمور الدين والدنيا (مّنْ أَنفُسِهِمْ)»

الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل؛ اسم المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي الوفاة: 538، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: عبد الرزاق المهدي، ج3، ص531

 

«(النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم) أى أحق بهم فى كل شيء من أمور الدين والدنيا»

تفسير النسفي؛ اسم المؤلف: النسفي الوفاة: 710، دار النشر: ج 3، ص 297

«( الْنَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤمِنِينَ ) في كلِّ شَيء من أُمُورِ الدِّينِ والدُّنيا»

تفسير جوامع الجامع؛ نويسنده : الشيخ الطبرسي (وفات : 548)، تحقيق: مؤسسة النشر الإسلامي، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ج3، ص49

« (النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم) [ الأحزاب 8 ] أي أولى في كل شيء من أمور الدين والدنيا، ولذا أطلق ولم يقيد فيجب عليهم أن يكون أحب إليهم من أنفسهم وحكمه أنفذ عليهم من حكمها، وحقه آثر لديهم من حقوقها وشفقتهم عليه أقدم من شفقتهم عليها.»

مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح؛ اسم المؤلف: علي بن سلطان محمد القاري الوفاة: 1014هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422هـ - 2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق : جمال، ج 6، ص 112

«(النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم) أى هو أحق بهم فى كل أمور الدين والدنيا»

فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير؛ اسم المؤلف: محمد بن علي بن محمد الشوكاني الوفاة: 1250، دار النشر: دار الفكر – بيروت، ج4، ص261

(أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُم‏) یعنی مسئله تدبیر امور جامعه، تشکیل حکومت سیاسی این تشکیل حکومت سیاسی و تدبیر امور جامعه را نبی مکرم در غدیر واگذار کرد. «امیر المؤمنین قائم مقام النبي في أنه اولی بکم من انفسکم» اجازه بدهید دو، سه تا روایت بخوانم

پرسش:

استاد ببخشید! این که پیغمبر از مکه به مدینه هجرت کرد به عنوان نبوت حکومت سیاسی تشکیل داد یا به عنوان امامتش؟

پاسخ:

به عنوان امامتش

پرسش:

کسی که نبی باشد نمی تواند حکومت تشکیل بدهد؟

پاسخ:

اگر امامت نداشته باشد نه. ولذا در قرآن دارد:

(وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا)

و آنان را پيشوايانی قرار داديم که به فرمان ما، (مردم را) هدايت می ‌کردند؛

سوره انبیاء (21): آیه 73

نسبت به همه جا ندارد نسبت به بعد از حضرت ابراهیم (أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا) است. حضرت نوح (يهْدُونَ بِأَمْرِنَا) نیست هر کجا (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً) آمد برای بعد از حضرت ابراهیم است. برای قبل از ایشان ما پیدا نکردیم.

 آقای سمرقندی از علمای اهل سنت متوفای 367 است

«فلما وفى الأمر جعله الله تعالى إماما للناس»

وقتی که حضرت ابراهیم به دستورات الهی عمل کرد از امتحانات در آمد خدا او را امام برای مردم قرار داد.

«ليقتدى به وفي هذا دليل أن الإنسان لا يبلغ درجة الأخيار إلا بالتعب وجهد النفس فلما جعله الله تعالى إماما، قال له (إني جاعلك للناس إماما) و الإمام الذي يؤتم به»

امام کسی است که جامعه به او اقتدا می کند

«فأعجبه ذلك»

حضرت ابراهیم وقتی به این مقام رسید برایش خیلی جای تعجب و شگفتی بود

«وتمنى أن يكون ذلك لذريته مثل ذلك( قال ومن ذريتي) يعني اجعلهم أئمة يقتدى بهم»

تفسير السمرقندي المسمى بحر العلوم؛ اسم المؤلف: نصر بن محمد بن أحمد أبو الليث السمرقندي الوفاة: 367، دار النشر: دار الفكر - بيروت، تحقيق: د.محمود مطرجي، ج1، ص118

بیضاوی می گوید:

«قال لا ينال عهدي الظالمين إجابة إلى ملتمسه وتنبيه على أنه قد يكون من ذريته ظلمة وأنهم لا ينالون الإمامة لأنها أمانة من الله تعالى وعهد والظالم لا يصلح لها وإنما ينالها البررة الأتقياء منهم وفيه دليل على عصمة الأنبياء من الكبائر قبل البعثة وأن الفاسق لا يصلح للإمامة وقرىء الظالمون والمعنى واحد إذ كل ما نالك فقد نلته»

تفسير البيضاوي؛ اسم المؤلف: البيضاوي الوفاة: 685، دار النشر: دار الفكر – بيروت، ج1، ص398

وقتی حضرت ابراهیم عرض کرد: (وَمِنْ ذُرِّيتِي) خدا نفرمود «لا یَنالُ ذُریَّتَک» بلکه فرمود: (لَا ينَالُ عَهْدِي) این امامت عهد ویژه من است به ظالمین نمی رسد. این عهد الله است ولذا امام همان طوری که در روایت امام رضا (سلام الله علیه) بود عقل بشر نمی رسد کسی را به عنوان امام معرفی کند چون امام، عهد الله است و این عهد الله به انتخاب خدای عالم است.

ابن کثیر هم می گوید:

«يقول تعالى منبها على شرف إبراهيم خليله عليه السلام وأن الله تعالى جعله إماما للناس»

تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج1، ص165

در رابطه با نبی مکرم، امام صادق (سلام الله علیه) به ابو بصیر می فرمایند:

«عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُعْطِ الْأَنْبِيَاءَ شَيْئاً إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه واله وسلم) قَالَ وَ قَدْ أَعْطَى مُحَمَّداً جَمِيعَ مَا أَعْطَى الْأَنْبِيَاءَ وَ عِنْدَنَا الصُّحُفُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هِيَ الْأَلْوَاحُ قَالَ نَعَمْ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية ج‏1، ص225‏‏

خدا هر چه برای انبیاء گذشته داد به پیغمبر هم داد من جمله امامت نمی توانیم بگوییم حضرت ابراهیم، امامت دارد نبی مکرم ندارد بلکه هر چه گذشتگان داشتند کتاب، شریعت، امامت، تشکیل حکومت

(إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ)

ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم؛

سوره ص (38): آیه 26

تمام این ها را نبی مکرم دارد کافی، جلد 1، صفحه 225 علامه مجلسی هم می گوید:

«الحدیث الخامس صحیحٌ»

مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، حقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج3، ص20

روایت در کافی شریف:

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَتَى الْعَبَّاسُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا أَنْ يَدْفِنُوا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فِي بَقِيعِ الْمُصَلَّى وَ أَنْ يَؤُمَّهُمْ رَجُلٌ مِنْهُمْ فَخَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام إِلَى النَّاسِ فَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِمَامٌ حَيّاً وَ مَيِّتاً»

شاهد ما این جا است «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِمَامٌ حَيّاً وَ مَيِّتاً»

«وَ قَالَ إِنِّي أُدْفَنُ فِي الْبُقْعَةِ الَّتِي أُقْبَضُ فِيهَا»

در همان جایی که از دنیا رفت آن جا باید دفن بشود. این هم رد به آن روایتی است که اهل سنت از ابوبکر نقل می کنند اختلاف داشتند پیغمبر را کجا دفن کنند ابوبکر آمد گفت هر پیغمبری هر کجا از دنیا رفت همان جا هم دفن کردند!! این ها از دروغ هایی است که آقایان بستند برای این که فضیلتی برای افراد درست کنند.

«ثُمَّ قَالَ عَلَى الْبَابِ فَصَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ أَمَرَ النَّاسَ عَشَرَةً عَشَرَةً يُصَلُّونَ عَلَيْهِ ثُمَّ يَخْرُجُونَ.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية ج‏1، ص451‏‏

شاهد ما این جا است «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِمَامٌ حَيّاً وَ مَيِّتاً» غیر از نبوت، مقام امامت را دارد چه ربطی دارد به این که باید در همین جا دفن شود چیزی در این جا نیست مگر این که از روایات دیگر استفاده کنیم. امامت با «أُدْفَنُ فِي الْبُقْعَةِ الَّتِي أُقْبَضُ فِيهَا» چه ارتباطی دارد؟

«إِمَامٌ حَيّاً وَ مَيِّتا» واژه امام منظور ما است نمی گوید «نبیٌ حیاً و میتاً، أُدْفَنُ فِي الْبُقْعَةِ الَّتِي أُقْبَضُ فِيهَا»، (أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ) هم داریم چرا به (أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ) استناد

(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ)

اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا را

سوره نساء (4):‌ آیه 59

یا:

(وَمَنْ يطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيخْشَ اللَّهَ وَيتَّقْهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ)

و هر کس خدا و پيامبرش را اطاعت کند، و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهيزد، چنين کساني همان پيروزمندان واقعي هستند!

سوره نور (24): آیه52

یا:

 (وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيتَعَدَّ حُدُودَهُ يدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ)

و آن کس که نافرماني خدا و پيامبرش را کند و از مرزهاي او تجاوز نمايد، او را در آتشي وارد مي‌کند که جاودانه در آن خواهد ماند؛ و براي او مجازات خوارکننده‌اي است.

سوره نساء (4): آیه 14

این همه واژه هایی در قرآن دارید که مترتب بر رسالت است. هیچ کدام از این ها را امیر المؤمنین نمی‌ آورد باید بگوید نبی مکرم فرمود: «إني ادفن في البقعة الذي و قال الله تبارک و تعالی (أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ)، (وَمَنْ يطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيخْشَ اللَّهَ وَيتَّقْهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ)، (وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيتَعَدَّ حُدُودَهُ يدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ) آن را باید استدلال کند ولی هیچ کدامش را استدلال نمی فرماید.

روایت بعدی، روایت صد در صد صحیحه است

«رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَوْمَ عَرَفَةَ بِالْمَوْقِفِ وَ هُوَ يُنَادِي بَل يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ كَانَ الْإِمَام‏ ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ هه»

«ثُمَّ هه» یعنی من

«فَنَادَى ثَلَاثَ مَرَّاتٍ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ»

به منزل آمدم گفتم

«فَقَالُوا هه لُغَةُ بَنِي فُلَانٍ أنا»

مراد از «هه» یعنی «أنا»

«سَأَلْتُ غَيْرَهُمْ أَيْضاً مِنْ أَصْحَابِ الْعَرَبِيَّةِ فَقَالُوا مِثْلَ ذَلِك‏»

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج1، ص330

یعنی «ثُم أنا الإمام» این جا می خواهید چه کار کنید؟ «كَانَ رَسُولَ اللَّهِ الْإِمَام‏، کَانَ أمیر المؤمنین الْإِمَام، الإمام الحسن الامام» همه را در یک ردیف آورد «رَسُولَ اللهِ کَانَ الإِمام» کاملاً مشخص است همان مرتبه ای که حضرت ابراهیم بعد از نبوت و خلیلیت رسیده (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً) همان مقام را امام صادق (سلام الله علیه) برای نبی مکرم و امیر المؤمنین تثبیت می فرمایند.

 روایت بعدی در کتاب علل الشرایع:

«فَالنَّبِيُّ صلی الله علیه وآله إِمَامٌ نَبِيٌ وَ عَلِيٌّ إِمَامٌ لَيْسَ بِنَبِيٍّ وَ لَا رَسُول‏»

علل الشرائع؛ نويسنده: الشيخ الصدوق (وفات: 381) رده‌ : مصادر حديث شيعه – فقه، تحقيق: تقديم: السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، سال چاپ : 1385 - 1966 م، ج1، ص175

دنبال این هستیم که نبی مکرم غیر از رسالت مقام امامت را دارد یا ندارد؟

از اهل سنت منهاج السنة ابن تیمیه تعبیری که دارد:

«إن سيد المسلمين و إمام المتقين»

در کنار سید المسلمین، امام المتقین را هم می آورد

«و قائد الغر المحجلين هو رسول الله صلى الله عليه و سلم باتفاق المسلمين»

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج7، ص387

صحیح مسلم حدیث 1026، فرعی 27

«تُفْعَلُ على عَهْدِ إِمَامِ الْمُتَّقِينَ يُرِيدُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج2، ص1026، ح1406

«على عَهْدِ إِمَامِ الْمُتَّقِينَ» نمی گوید «علی عهد رسول الله» این معنای امام است که می آید در جامعه در مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه دخالت می کند.

ابن ماجه هم از عبدالله ابن مسعود دارد:

«عن عبد اللَّهِ بن مَسْعُودٍ قال إذا صَلَّيْتُمْ على رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَأَحْسِنُوا الصَّلَاةَ عليه فَإِنَّكُمْ لَا تَدْرُونَ لَعَلَّ ذلك يُعْرَضُ عليه قال فَقَالُوا له فَعَلِّمْنَا قال قُولُوا اللهم اجْعَلْ صَلَاتَكَ وَرَحْمَتَكَ وَبَرَكَاتِكَ على سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَإِمَامِ الْمُتَّقِينَ»

سنن ابن ماجه؛ اسم المؤلف: محمد بن يزيد أبو عبدالله القزويني الوفاة: 275، دار النشر: دار الفكر - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص293

«إذا صَلَّيْتُمْ على رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَأَحْسِنُوا الصَّلَاةَ عليه» گفتم چطور سلام بدهیم؟ «قُولُوا اللهم اجْعَلْ صَلَاتَكَ وَرَحْمَتَكَ وَبَرَكَاتِكَ على سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَإِمَامِ الْمُتَّقِينَ» واژه امام المتقین در حدیث عبدالله ابن مسعود است.

عبدالرزاق صنعانی هم این را با یک سند دیگر آورده. فسوی هم در المعرفة والتاریخ با یک سند دیگر آورده.

«ما هي والله لقد فعل في عهد إمام المتقين»

المعرفة والتاريخ؛ اسم المؤلف: أبو يوسف يعقوب بن سفيان الفسوي (المتوفى : 347هـ) الوفاة: 277، دار النشر: ، ج1، ص69

این در مورد متعه است. ابو یعلی در مسندش که متوفای 307 است واژه امام المتقین همین روایت را اورده است. معجم کبیر طبرانی امام الخیر آورده

«عَنِ بن مَسْعُودٍ أَنَّهُ كان يقول اللَّهُمَّ اجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَرَحْمَتَكَ علي سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَإِمَامِ الْمُتَّقِينَ وَخَاتَمِ النَّبِيِّينَ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ إِمَامِ الْخَيْرِ وَقَائِدِ الْخَيْرِ وَرَسُولِ الرَّحْمَةِ»

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج9، ص115

واژه امام المتقین را کتاب حلیة الاولیاء ابو نعیم اصفهانی آورده، امام المتقین و خاتم النبیین. ابن قیم شاگرد ابن تیمیه در اعلام الموقعین آورده است:

«امام الانبياء صَلَوَاتُ اللَّهِ وَسَلَامُهُ عليه»

إعلام الموقعين عن رب العالمين؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد الزرعي الدمشقي الوفاة: 751 هـ، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1973، تحقيق: طه عبد الرؤوف سعد، ج3، ص96

 هدف ما این است که نبی مکرم غیر از مقام رسالت یک مقام دیگری به نام امامت دارد این را ما هر کجا مطرح کردیم برای افراد خیلی قابل هضم نیست تصور می کنند این که ما گفتیم نبی مکرم هم پیغمبر است و هم امام یعنی مقامش پایین تر آمد چون مقام امیر المؤمنین پایین تر از مقام رسول اکرم است. و حال آن که مقام امامت در انبیاء بالاتر از مقام نبوت و رسالت است همان روایتی که از امام رضا (سلام الله علیه) آوردیم که حضرت ابراهیم بعد از نبوت به خلیلیت رسید بعد از خلیلیت خدا مقام امامت را به او اعطا کرد و این مقام امامت برای نبی مکرم هم هست با این روایاتی که ما از منابع شیعه و سنی داریم.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها